• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

درستى نداشتند صبر مى كرد مى فرمود: «وقتى حاجتمندى را ديديد كه در پىِ برآوردن نياز خويش است او را كمك كنيد». كلام كسى را قطع نمى كرد مگر زمانى كه خود قطع كند يا وقت بگذرد كه در اين صورت كلامش را يا با نهى و يا با برخاستن از مجلس قطع مى كرد.

شيخ صدوق گويد: اين حديث براى من از مشايخ به اسانيد مختلف روايت شده است.(1)

غزالى نيز در احياء علوم الدين فصلى مشبع به اين موضوع اختصاص داده است كه ما خلاصه آن را از ترجمه زيبا و بسيار جالب محمد خوارزمى از دانشمندان سده هفتم هجرى نقل مى كنيم:

اوّل بيان تأديب بارى تعالى او را به قرآن ايراد كنيم; پس بيان جوامعى از محاسن اخلاق او; پس بيان جمله اى از آداب و اخلاق او; پس بيان خنده و سخن او; پس بيان اخلاق و آداب او در طعام; پس بيان اخلاق و آداب او در لباس; پس بيان عفو او با قدرت; پس بيان اِغضاى او از آنچه كراهيت داشتى; پس بيان سخاوت وجود او; پس بيان شجاعت و كارزار او; پس بيان تواضع او.

بيان تأديب حق تعالى دوست و برگزيده خود محمد را به قرآن. پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بسيار تضرع و زارى نمودى و پيوسته درخواستى از خداى (عزّ وجلّ) تا ا و را به محاسن آداب و مكارم اخلاق مزيّن گرداند، و در دعا گفتى «اللهمَّ حَسِّنْ خَلْقى وخُلُقي» و گفتى «اللهُمَّ جَنِّبْني مُنْكراتِ الأخلاق». پس خداى دعاى وى مستجاب نمود و قرآن بر وى فرو فرستاد، و او را بدان ادب آموخت; پس خوى او قرآن بود.

و خداى (عزّ وجلّ) او را به قرآن ادب فرمود به مثل قول خود: (خُذِ العَفْوَ وَاْمُرْ بِالعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الجاهِلِـينَ) و قول او: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي القُربى وَيَنْهى عَنِ الفَحْشاءِ وَالمُنْكَرِ) و (واصبر على ما أَصابَكَ إِنَّ ذ لِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ) و (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الُمحْسِنِـينَ) و (وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلا تُحِـبُّونَ أَنْ يَـغْفِرَ اللّهُ لَكُمْ).

و پيغامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در تأديب و تهذيبْ مقصود اوّل بوده است، پس، از او بر همه خلق نور فايض شد; زيرا او به قرآن تأديب شد و به سبب آن ادب يافت، و مردم را با قرآن راهنما شد. و براى آن گفت: «بُعِثْتُ لاُّتَمِّمَ مَكارِمَ الاَخلاق» پس او خلق را در محاسن اخلاق

1 . عيون أخبار الرضا(عليه السلام) ، ج 1، ص 635 - 644 ، با تلخيص.