• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

نمودى و جز حق نگفتى. بخنديدى بى قهقهه. و از اشتران و گوسفند دوشانيدى كه قوت اهل او از شير ايشان بودى. و بندگان و پرستاران داشتى كه در خوردنى و پوشيدنى با ايشان برابر بودى. هيچ وقتى از اوقات او جز در كار خداى، يا در چيزى كه در صلاح نفس او از آن چاره نبودى، نگذشتى. در باغهاى ياران خود برفتى. درويش را براى درويشى و زمانت او حقير نداشتى. و از پادشاهى براى ملك او نترسيدى، و اين و آن را به خداى دعوت كردى بر يك طريق.

و حق تعالى سيرت فاضله و سياست كامله در ذات وى جمع گردانيده بود، با آنكه خواندن و نبشتن ندانست. در شهرهاى نادانى و صحراها، در تهيدستى و در رعايت گوسفندان نشو و نما يافت، بى مادر و پدر; پس خداى (عزّ وجلّ) وى را همه محاسن اخلاق بياموخت، و ترك فضول بدو تعليم كرد.

هرگز زنى و خدمتگارى را نفرين نفرمود. و در حرب وى را گفتند: يا رسول الله، اگر مشركان را لعنت فرمايى. گفت: مرا براى رحمت فرستاده است نه براى لعنت. و چون از وى درخواستندى كه بر مسلمانى يا بر كافرى، بعموم يا بخصوص، دعاى بد گويد، از آن عدول نمودى و دعاى نيك گفتى. و از بديى كه در حق او كردندى هرگز انتقام نكشيدى، مگر آنكه حرمت الهى بودى. و هرگز كسى بر او نيامدى، از آزاد يا بنده، كه نه در حاجت او قيام نمودى. انس گفت: به حق آنكه او را به حق بعث فرموده، كه در چيزى كه كراهيت داشتى مرا هرگز نگفتى كه چرا كردى; هرگز جاى خفتن را عيب نكرد; اگر فراشى براى وى بگستردندى بخفتى، و اگر نگستردندى بر زمين تكيه زدى.

و از خويهاى او اين بود كه هر كه را بديدى به سلام ابتدا نمودى. و هر كه براى حاجتى با وى بايستادى، با او صبر كردى تا بازگردنده او بودى. و چون كسى را از ياران خود بديدى مصافحه آغاز كردى، پس دست او بگرفتى و انگشتان خود را با انگشتان او به هم بياميختى. و برنخاستى و ننشستى مگر به ذكر حق تعالى. و كسى برِ او ننشستى در حالى كه در نماز بودى كه نه نماز را تخفيف كردى و روى بدو آوردى و گفتى: حاجتى هست؟ و چون از حاجت او فارغ شدى به نماز مسارعت نمودى. و جاى او از جاى اصحاب دانسته نشدى; زيرا هر جايى كه رسيدى بنشستى. و هرگز ديده نشد كه ميان ياران پاى دراز كردى چنانكه بر كسى جاى تنگ شدى، و اكثر آنچه بنشستى برابر قبله بودى. و كسى را كه بر وى در آمدى كرامت فرمودى، تا بدان حد كه بسى بودى كه جامه خود