• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

پنج.قيد

ضمير تعجّبى: وَه كه چگونهمى رزمند شيرمردان بسيجى! نكته: ضمير نيز همانند اسم در جمله داراى نقش است. برخى انواع ضمير همه نقش هاى اسم را قبول مى كنند و برخى ديگر بعضى نقش هاى اسم را مى پذيرند. به چند مثال بنگريد: نهاد(مُسندٌ اليه): اين، عادى ترين كارى بود كه صاحبان اردوگاه مى توانستند انجام بدهند. (ضمير اشاره) مفعول: ديده را اندوهى چنانم سياه پرده بركشيد كه بيش ياراى ديدنمنماند. (ضمير شخصى متّصل) متمّم: پيشوايان ما شيوه هاى گوناگون رويارويى با مصائب را به ما آموخته اند. (ضمير شخصى منفصل) مضافٌ اليه: باورِ اينكه همديگر را مى شناسيم كمى طول كشيد. (ضمير اشاره) پنج.قيد قيد كلمه اى است كه معمولا فعل (و گاه نيز اسم يا صفت و يا قيدى ديگر) را به مفهومى مقيّد مى سازد و به اين ترتيب، در باره آن توضيح مى دهد: مرا نشاندند بر صندلى چرخدار و با سرعت چرخاندند. (قيد براى فعل) با كُلُمب، دوره رنسانس كه براى فرهنگ غربى بسىمهم است، آغاز مى شود.( قيد براى اسمِ «مهم») مواردى ديگر نيز به عنوان اقدامات خيلى عميق تر در نظر او جلوه مى كرده است. (قيد خيلى براى صفتِ «عميق تر») مؤمن بسيارزياد صبر مىورزد و بسيار كم شِكوه مى كند. (قيد براى قيدِ «زياد» كه خودِ آن هم قيد است براى «صبر مىورزد»)