• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

. شعر سپيد شعر موزونى را گويند كه قافيه ندارد. صفت blank به خالى بودن جاى قافيه در اين نوع شعر اشاره دارد. در ادبيّات انگليسى، نخستين بار اِرل آوسارى ، شاعر قرن شانزدهم، شعر سپيد را براى ترجمه منظومه «آنه ئيد» اثر ويرژيل، شاعر روم باستان، به كار برد و از آن پس، اين قالب از رايج ترين قالب هاى شعر انگليسى شد. در فارسى، شعر سپيد بر شعرى اطلاق مى شود كه نه وزنِ متعارف دارد نه قافيه. به نظر مى رسد نوعى شعر سپيد (شبيه به تعريف اروپايى آن) در زبان فارسى تا عصر كمال الدّين واعظ كاشفى، مؤلّف كتاب رايج الافكار فى صناعة الاشعار باقى بوده است، زيرا كاشفى در بحث از انواع نثر آن را به مرجَّز، مسجّع، و عارى تقسيم مى كند و نثر مرجَّز را بدين گونه تعريف مى كند: آن است كه وزن دارد و قافيه ندارد.

. علم الجمال، علم زيبايى شناسى علمى است كه موضوع آن زيبايى و جمال است. اين علم دو شاخه عمده دارد: شاخه فلسفى و شاخه روان شناسانه. در بخش فلسفى، غايت علم الجمال آن است كه با تعقّل و تفكّر استنتاجى، طبيعت هنر و زيبايى شناخته شود و رابطه اين دو با امورى چون حقيقت و خير معلوم گردد. در شاخه روان شناسانه، تأكيد اين علم بر مطالعه روند خلاّقيّت در هنرمند و نيز فرايند ادراك هنرى مخاطَبِ آثار هنرى است.

. علم معانى معانى علمى است كه از احوال الفاظ از حيث مناسبت آن ها با مقتضيات مقام بحث مى كند و به كمك آن، كيفيّت مطابقت كلام با قصد و غرضى كه گوينده در پى آن است، شناخته مى شود.

. قالب در لغت به معنى شكل و هيأت است. به معنى خاص، هرگاه از قالب يك اثر ادبى سخن به ميان مى آيد، شكل ظاهرى و ساختمان و نيز سبك آن مورد نظر است. در ادبيّات كلاسيك، رعايت حدود و قواعد قالب هاى ادبى و هماهنگى آن ها با محتواى اثر، همواره مطمح نظر شعرا و نويسندگان بوده است. در ادبيّات فارسى، براى مثال، اشعار غنايى و عاشقانه در قالب غزل، اشعار روايتى در قالب مثنوى، و مراثى و مدحيّات در قالب قصيده سروده شده اند.

. قصّه، حكايت قصّه در لغت به معنى حكايت و سرگذشت است و در اصطلاح به آثارى اطلاق مى شود كه در آن ها

(1).esrev knalb .. (2).citehtsea .. (3).hceeps fo serugif lacirotehr .. (4).mrof .. (5).elat ..