• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

(بيهوده اش) ندهى، و سزاست كه آن را به بهاى ترك طاعت پروردگارت، پس از خود، به ميراث ننهى كه به وارث كمك كرده باشى تا در راه طاعت پروردگارش بهتر از تو آن مال را به مصرف رساند و بهره نهايى آن را ببرد و بار گناه و افسوس و پشيمانى با پيامدهايش بر دوش تو بماند. ولا قوّة إلاّ بالله (و نيرويى نيست جز به خداوند).

35 . امّا حقّ بستانكارى كه طلبش را از تو بخواهد اين است كه اگر مال دارى به او بپردازى و كارش را به راه اندازى و بى نيازش كنى و او را سرندوانى و از امروز به فردايش نكشانى; زيرا پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: «تأخير اداى دينْ از جانب توانگر ستم است»، و اگر تنگدستى، وى را به خوش گفتارى خرسند سازى و از او به نيكى مهلت خواهى و او را به لطف و خوشى از خود برگردانى و با بردن مالش، بد رفتارى بدو را نيز ميفزاى كه اين پستى است. ولا قوّة إلاّ بالله (و نيرويى نيست جز به خدا).

36 . امّا حقّ مُعاشرِ تو(1) اين است كه او را نفريبى و با وى دغلى در كار نيارى و به او دروغ نگويى و غافلش نسازى و نيرنگش نزنى و چون دشمنى كه ملاحظه طرف خود را نمى كند به كارشكنى او نپردازى و اگر به تو اطمينان كرد تا آنجا كه توانى برايش بكوشى و بدانى كه مغبون كردن كسى كه (به تو) اعتماد كرده مانند ربا خوردن است. ولا قوّة إلاّ بالله (و نيرويى نيست جز به خدا).

37 . امّا حقّ طرفى كه مدّعى توست اين است كه اگر در آنچه ادّعا مى كند او را بر تو حقى است دليلش را نشكنى و واخواهى او را باطل نسازى و به سود او با خود طرف شوى (كلاهت را قاضى كنى) و بر ضدِّ خود حكم كنى و بى گواهى گواهان، خودت، گواه حقّ او باشى; زيرا اين حقّ خدا بر توست، و اگر آنچه ادّعا مى كند باطل است با او نرمى كنى، و بيمش (از خدا) دهى و به دينش سوگند دهى (و بخواهى كه دين را مراعات كند) و با يادآورى از خدا تندى او را بكاهى و (خود) دست از پرگويى و نارواگويى بكشى (كه اين دو) دشمنت را از تو دور نسازد بلكه تو را به گناه او گرفتار سازد و تيغ دشمنى اش را بر تو تيز كند; چه ناروا گويى شر به بار آرد و خوشگويى ريشه شر را براندازد. ولا قوّة إلاّ بالله (و نيرويى نيست جز به خداوند).

1 . در اصل، خليط: كسى كه با انسان آميزش و معاشرت دارد و نديم و شريك و همنشين اوست و مانند اينها (يعنى رفيق خانه و گرمابه و گلستان است). مترجم.