• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

پرهيز از تكلف و تصنّع

شاعرانه:

شمع وجودش خاموش گشت. بيزارانه: به دَرَك واصل شد. اصولاً هر گزينش بيانگر هدفى يا سبكى است. در آثار هنرمندان بزرگ، معمولا با زيباترين و مؤثّرترين (= بليغ ترين) گزينش ها رو به روييم. در اين حالت، نمى توان واژه اى برتر را به جاى واژه اصلى نهاد. مثلا اگر به اين بيت از فردوسى بنگريم، تأثير گرايش هاى حماسى او را كاملا احساس مى كنيم: پر از برف شد كوهسار سياه همى لشكر از شاه بيند گناه اين تعبير در بيان پيرىِ شاعر به كار رفته است. مى بينيد كه با عنايت به نگرش شاعر، با مناسب ترين تعبير در بيان پيرى و سفيدى موى وى رو به روييم. از ديدگاه زبان شناسى، چنين گزينش و انتخابى را «گزينش در محور جانشينى» مى نامند. پس «گزينش در محور جانشينى» عبارت است از انتخاب واحدى از واحدهاى كلامى، مثل كلمه و عبارت، به طورى كه نتوان واحدى مناسب تر را جايگزين آن كرد. به عبارت ديگر، در اين نوع گزينش، از ميان واحدهاى نامزد و داوطلب براى نشستن در يك مكان، يكى را كه از همه مناسب تر است انتخاب مى كنيم. البتّه گاه نيز همه يا بيش تر واژه هاى دو متن يكسانند، امّا آهنگ و لحن يا موقعيّت و تركيب واژه ها متفاوت است. به طنز، گفته اند كه شبى سعدى در خواب با فردوسى گفتوگو داشت و اين بيت را برايش خواند: خدا كِشتى آن جا كه خواهد بَرَد و گر ناخدا جامه بر تن دَرَد فردوسى گفت كه من اگر به جاى تو بودم، چنين مى سرودم: بَرَد كشتى آن جا كه خواهد خداى و گر جامه بر تن دَرَد ناخداى مى بينيد كه سخن سعدى مطابق منطق دستور زبان است، امّا سخن فردوسى با روح انقلابى و پر تلاطم او سازگار است. شاعر معاصر، حميدى شيرازى، همين معنى را چنين سروده است: ناخدا گر جامه را بر تن درد هر كجا خواهد خدا كِشتى بَرَد چنين گونه اى از انتخاب در اصطلاح زبان شناسى، «گزينش در محور همنشينى» ناميده مى شود. «گزينش در محور همنشينى» عبارت است از انتخاب مناسب ترين تركيب و تنظيم براى واحدهاى مشابه كلامى. روشن است كه اين نوع گزينش كاملاً تابع مختصّات زبانى و سبك هر نوشته است. پرهيز از تكلّف و تصنّع گاه ممكن است پيچيدگى نوشته سبب شود كه زيبايى ها و ظرافت هاى آن محو شوند; و اين، چنان