• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

تقسيم فعل از لحاظ نياز به مفعول

«مدرسه رفتم» نيز فعل مركّب نيستند، زيرا در سه نمونه اوّل، كلمات قبل از فعل داراى نقش مفعولى هستند و در نمونه چهارم، كلمه قبل از فعل نقش متمِمى دارد. امّا در فعل هايى چون «زمين خوردم»، «پديد آمد»، «ناله كردى»، و «ياد گرفتى» جزءهاى غير صرفى داراى نقش نيستند. مثلاً «زمين خوردم»، معادل نيست با «زمين را خوردم». پس فعل هاى اخير، مركّب هستند. گفتنى است كه مصدرهاى عربى معمولاً در زبان فارسى به صورت جزء غير صرفى در فعل مركّب به كار مى روند، همچون: «تحصيل كردم»، «وصف كردى»، و «استعفا كرد». با آن كه مثلاً مصدر عربى «تحصيل»، خود، به معناى «حاصل كردن» است، مى توان فعل مركّب «تحصيل كردم» را صحيح دانست، زيرا اكنون در زبان فارسى چنين كاربردى عُرفى گريزناپذير شده است.

تقسيم فعل از لحاظ نياز به مفعول يك. لازم; كه به مفعول نياز ندارد: از دكتر اجازه گرفتمو باز راهىِ جبهه شدم.

دو. متعدّى; كه به مفعول نياز دارد: حاجى گلابى، با مشك گلابش، سنگرها را غرق گلاب مى كند.

سه. دو وجهى; كه گاه به صورت لازم و گاه متعدّى به كار مى رود: اى دل! اگر مى شكنى، بيصدا بشكن. (وجه لازم) هرگز دلى را نشكن. (وجه متعدّى) گاه فعل لازم در معناى متعدّى به كار گرفته مى شود; و البتّه اين غلط است: سروده هاى سپهرى شعر عرفانى ايران را به شعر امروز جهان مى پيوندد. صحيح: پيوند مى دهد. متعدّى ساختنِ مصدرِ فعل لازم گاهى از اين طريق ممكن است: بُن مضارع + آنْدن يا آنيدن. مثال: آيا يك انسان انديشه مند مى تواند خالى از هر تصوّر ديگر، آرزوى خود را بشناسد و تفسير كند و بشناسانَد؟ (ازمصدرِ شناساندن) آن قدر اسب را دوانيدكه از نفَس افتاد. (از مصدرِ دوانيدن).

1. تا پيروزى/ 97.

2. با سرودخوان جنگ در خطّه نام و ننگ/ 42.

3. سهراب، مرغ مهاجر/ 82.

4. فرياد روزها/ 15.