بَقاء:پايدارى
بِقاع:بقعه ها
بُلوك[
واژه فارسى]
:ناحيه اى مشتمل بر چند روستا
بِلوك [
واژه فرانسوى]
:كشورهايى كه در شيوه حكومتى كموبيش يكسانند و در برابر كشورهايى با شيوه حكومتى ديگر، متّحدند.
بُنياد:پايه بِنا
بُنيان: بِنا
بَها:ارزش
بَهاء:روشنايى
پرتغال:نام كشورى
پرتقال:نام ميوه اى
تابع:پيرو
طابع:چاپ كننده
تأثّر:اثر پذيرفتن
تَعَسُّر:دشوارى
تأديه:پرداختن
تعديه:متعدّى كردنِ فعل
تَألُّم:دردناك شدن
تَعلُّم:ياد گرفتن
تَأَسُّف:افسوس خوردن
تَعَسُّف:ستم كردن ـ بيراهه رفتن
تأويل:شرح دادن، بازگشت دادن
تعويل:اعتماد كردن
تحديد:محدود كردن
تهديد:ترساندن
تحليل:از هم گشودن، حل كردن
تهليل:«لااِلهَ اِلاّاللّه» گفتن
تَراز:ميزانِ ارتفاع ـ نقش پارچه
طِراز:طبقه ـ رديف
تَزكيه:پاك كردن، زكات دادن
تَذكيه:شاهرگ زدن ـ در اصطلاح شرع، كشتن حيوانى كه خون جهنده دارد، به روشى خاص.
تَسريح:آزاد نمودن، از بند رها كردن
تصريح:با صراحت و روشنى چيزى را بيان كردن
تَسويه حساب:ايجاد موازنه در حساب
تصفيه حساب:پرداخت بدهى
تصادف:اتّفاقاً با هم رو به رو شدن
تصادم:به هم كوفته شدن، به سختى به هم خوردن
تَعويذ:دعا، طلسم
تَعويض:عوض كردن
تَغلُّب:به زور گرفتن
تقلّب:دگرگون و وارونه كردن
تفريق:كم كردن عددى از عدد ديگر
تفريغ:فارغ كردن  
ثَرى [
ثَرا]
:خاك
سَرا:خانه
ثَغْر:مرز ـ دندان پيشين
سَقَر:دوزخ
صَقْر:پرنده شكارى
صِغَر:كوچكى
ثَمَر:ميوه ـ حاصل
سَمَر:افسانه ـ زبانزد