بَعْدَ اللَّتَيّا وَاللَّتى: پس از چنان و چنين
استشهاد: شاهد گرفتن
قَهراً: ناگزير
مَراتب عاليه: رتبه هاى بالا
بِالجمله: در مجموع ـ خلاصه اين كه
مَصالح خفيّه: مصلحت هاى پنهان
اَيَّدهُ اللّه: خدا توفيقش دهد
لَوْ فُرِض: فَرْض كنيم كه
زايد الوَصف: بيش از حدِّ بيان
مَعارف اِلاهيّه: دانش هاى توحيدى
مِصداق اَتَم: نمونه كامل
رابعاً: چهارم آن كه
امور غير مترقّبه: كارهاى ناگهانى
لامَحاله: به ناچار
محلّ تأمّل است: شايسته تفكرّ است
تَثبيتِ مُدَّعا: ثابت كردن ادّعا
مُصادره به مطلوب: يكى بودن دليل و ادّعا
به طَريقِ اولا: از آن روشن تر و مسلّم تر
قياسِ مَعَ الفارِق: مقايسه نادرست
اَلأهَمُّ فَالأهَم: به ترتيب اهمّيّت
بنده مَحذور دارم: من گرفتارم
يك سلسله عِلل و اَسباب: مجموعه سبب ها
عِنْدَ الضَّروره: اگر لازم شود
عَلى السِّواء: يكسان
عَلى الخُصوص: به ويژه
او عرضه داشت به اين كه: او گفت
هَتْكِ اَعراض: آبرو بردن
يَحْتَمِل كه:شايد
اِلى غيرِ النّهايه: تا بى نهايت
حَمل بر صحّت كردنِ كارى: كارى را درست پنداشتن
تَركِ اولا: انجام ندادنِ كارِ برتر
مَروى است: روايت شده است
علاوه بر اين جهات: گذشته از اين ها
تكليف مالايُطاق: مسؤوليّت بيش از حدّ توانايى
مصدِّع اوقاتِ كسى شدن: وقتِ كسى را گرفتن  
كراراً: بارها
طَوعاً أو كَرهاً: خواه و ناخواه
مَرضىّ خاطرِ... : مايه خشنودىِ...
بحثِ بين الاِثنَينى: گفتوگوى دونفره
متكلّم وَحده بودن : يك تنه سخن گفتن
مَرضىّ الطّرفين: پسند هر دو
ما نَحْنُ فيه: مطلب حاضر
مُبْتلا به: مورد نياز
مَفْروغٌ مِنْه(در عُرف:عَنه): پذيرفته شده ـ فرض شده