• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

اِغناء:بى نياز كردن

اِقناع:قانع كردن

اَقرب:نزديك تر

اَغرب:دورتر

عَقرب:كَژْدُم

اِلغا:لغو كردن، باطل كردن

اِلقا:تلقين كردن، آموختن

اَلَم:درد

عَلَم:نشان، دَرَفش

اَليم:دردناك

عَليم:دانا

اِلهه [

=اِلاهه]

:«ربّة النوع» (مؤنّث «اِلاه»)

آلِهَه:«خدايان» (جمع اِلاه)

اَمارت:نشانه

اِمارت:اميرى، فرمانروايى

عِمارت:ساختمان

امانت گذار:قراردهنده امانت نزد كسى

امانت گزار:ادا كننده امانت

اَمل:آرزو

عَمل:كار

اِناء:ظرف

عَنا:رنج، زحمت

اِنتساب:نسبت داشتن

اِنتصاب:گماشتن

اِنتفاء:نيست شدن، از ميان رفتن

اِنتفاع:نفع بردن

اِنطفاء:خاموش شدن

اَنعام:چهارپايان

اِنعام:بخشش

اَوان:آغاز

عَوان:ميانه سال ـ پاسبان

اُولى:نُخست، نخستين

اَولى:سزاوارتر

ايلام:استان و شهرى در غرب ايران

عيلام:در قديم، نام كشورى بوده است، شامل خوزستان، لرستان، و كوه هاى بختيارى كنونى.

ايمِن:در اَمان، آسوده خاطر

اَيْمَن:جانب راست، مبارك. «وادى ايمن» بيابانى است كه در آن جا، نداى حق به موسى(عليه السلام)رسيد.

بَأس:سختى، شدّت، خطر

بَعث:برانگيختن

بِالطَّبْع:از روى طبع

بالتَّبَعْ:در نتيجه

بالُن:وسيله پرواز

بالِن:حيوانى دريايى

بِحار:درياها

بَهار:فصل نخست سال

بَحر:دريا

بَهرِ:براىِ

بخشودن:عفو كردن

بخشيدن:عطا كردن

بَدَوى:بيابانى، صحرانشين

بَدْوى:آغازى، ابتدايى

بَرائَت:بيگناهى، پاكدامنى

بَراعَت:كمال فضل و ادب