اِغناء:بى نياز كردن
اِقناع:قانع كردن
اَقرب:نزديك تر
اَغرب:دورتر
عَقرب:كَژْدُم
اِلغا:لغو كردن، باطل كردن
اِلقا:تلقين كردن، آموختن
اَلَم:درد
عَلَم:نشان، دَرَفش
اَليم:دردناك
عَليم:دانا
اِلهه [
=اِلاهه]
:«ربّة النوع» (مؤنّث «اِلاه»)
آلِهَه:«خدايان» (جمع اِلاه)
اَمارت:نشانه
اِمارت:اميرى، فرمانروايى
عِمارت:ساختمان
امانت گذار:قراردهنده امانت نزد كسى
امانت گزار:ادا كننده امانت
اَمل:آرزو
عَمل:كار
اِناء:ظرف
عَنا:رنج، زحمت
اِنتساب:نسبت داشتن
اِنتصاب:گماشتن
اِنتفاء:نيست شدن، از ميان رفتن
اِنتفاع:نفع بردن
اِنطفاء:خاموش شدن
اَنعام:چهارپايان
اِنعام:بخشش
اَوان:آغاز
عَوان:ميانه سال ـ پاسبان
اُولى:نُخست، نخستين
اَولى:سزاوارتر
ايلام:استان و شهرى در غرب ايران
عيلام:در قديم، نام كشورى بوده است، شامل خوزستان، لرستان، و كوه هاى بختيارى كنونى.
ايمِن:در اَمان، آسوده خاطر
اَيْمَن:جانب راست، مبارك. «وادى ايمن» بيابانى است كه در آن جا، نداى حق به موسى(عليه السلام)رسيد.
بَأس:سختى، شدّت، خطر
بَعث:برانگيختن
بِالطَّبْع:از روى طبع
بالتَّبَعْ:در نتيجه
بالُن:وسيله پرواز
بالِن:حيوانى دريايى
بِحار:درياها
بَهار:فصل نخست سال
بَحر:دريا
بَهرِ:براىِ
بخشودن:عفو كردن
بخشيدن:عطا كردن
بَدَوى:بيابانى، صحرانشين
بَدْوى:آغازى، ابتدايى
بَرائَت:بيگناهى، پاكدامنى
بَراعَت:كمال فضل و ادب