• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

(زندگى ى)آنان چونان سايه اى است (سايه ايست)بر زمين افتاده تا زمانى معيّن (معين). *** مبادا همكاران (هم كاران) خويش را (خويشرا)بر پايه (پايه ى)هوشيارى (هوش يارى)و اعتماديابى و خوش گمانى (خوشگمانى)برگزينى! چه، مردان با ظاهر سازى و حُسنِ خدمت، فراستِ واليان را (واليانرا) مى فريبند (ميفريبند); و در آن سوى (آنسوى) اين ظاهر (اينظاهر) آراسته، از خيرخواهى و امانت دارى (امانتدارى)خبرى نيست. بلكه (بل كه)آنان را از روى پرونده اى (پروندئى ـ پرونده ئى ـ پرونده يى)كه در حكومت هاى صالح پيشين داشته اند، بشناس (به شناس); تا بدين گونه (بدينگونه) هر كس توده ها (توده ها)از او راضى تر (راضيتر) بوده اند و به رعايت (برعايت)امانت مشهورتر بوده است، همان را (همانرا) به كار (بكار) بگمارى. اگر چنين كردى (چنينكردى)، دليل آن است (آنست)كه تو براى رضاى خدا (رضاء خدا) خيرخواهى مى كنى (ميكنى)و خير توده هايى (توده هائى)را كه فرمانرواى (فرمان رواى)آنانى، مى خواهى(ميخواهى).