مُنكِر:انكار كننده
مُنكَر:زشت
مُنْهى:جاسوس، خبرچين
مَنْهى:نهى شده، منع شده
مُوَرِّخ:تاريخ نگار
مُوَرَّخ:تاريخ دار
موسوم:داراى نشانه
مُسَمّا:ناميده شده
مهجور:جداشده و دور افتاده
محجور:ممنوع از تصرّف در اموال خود به سبب بيخردى و بى كفايتى
مَهْر:كابين (= مال زن بر ذمّه شوهر)
مِهْر:مَحَبّت ـ خورشيد ـ ماه هفتم سال ـ نام روز شانزدهم هر ماه
مُهر:ابزارى از فلز يا سنگ يا جنس ديگر كه بر آن نام كسى را نقش مى كنند ـ انگشترى
مِهين:بزرگ تر
مَهين:همچون ماه
نَبى [
عربى]
:پيامبر
نُبى [
فارسى]
:قرآن
نِظاره:تماشا
نَظّاره:تماشاگران
نَفحه:بوى خوش ـ نسيم
نَفخه:دَمِش ـ نَفَس
نَقايص:عيب ها و اشكال ها
نَواقِص:كاستى ها وناتمامى ها
نَكْس:سرنگون كردن
نُكْس:بازگشت بيمارى
نُكْث:شكستنِ پيمان
نَوّاب:عنوان شاهزادگان ايران در دوره صفويّه و قاجاريّه ـ عنوان اميران و راجه هاى هندوستان
نُوّاب:نمايندگان
نَواحى:ناحيه ها
نَواهى:نهى ها
نِوِشتن:تحرير كردن
نَوَشتن:نَوَرديدن، طى كردن ـ پيچيدن
هِندو:پيرو آيين برهمايى
هِندى:اهل هند
هُوْده:كجاوه، هودَج
هُوده:حق ـ فايده