• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

مَتبوع:مورد تبعيّت

مَطبوع:خوشايند

مُتَعدّد:بسيار

مَعدود:اندك

مَجاز:غير واقع

مُجاز:داراى اجازه

مُحال:ناممكن، ناشدنى ـ باطل، ناروا، نامعقول ـ حواله شده، طرف حواله

مَحال:مَحَل ها

مَحْرَم:حرام، خويشاوند نزديك

مُحْرِم:در حَرَم آمده ـ جامه احرام پوشيده

مُحَرَّم:حرام شمرده شده ـ ماه قمرى

مُحسِن:نيكوكار

مُحصَن:مردِ زن دار

مُحصِن:پارسا

مُحْسِنه:زن نيكوكار

مُحْصَنه:زنِ شوهردار

مَحْظور:ممنوع و حرام

محذور:مانع ـ گرفتارى

مَرئى:ديده شده

مَرعى:رعايت شده

مَس:لمس كردن

مَسح:كشيدن دست بر سر يا پا

مستور:پوشيده شده

مسطور:نوشته شده

مَسْنَد:مقام و رتبه

مُسْنَد:داراى سند

مَشك:ظرفى از پوست گوسفند

مُشك :مادّه اى خوشبو كه از نافه آهوى خُتَن به دست مى آورند.

مَزمَزه:چشيدن

مَضمَضه:آب در دهان گرداندن

مُعاصِر:همزمان، همعصر

مَآثِر:كارهاى بزرگ، كارهاى نيك

مُعظَمْ:بزرگ. [معمولا در وصف اشيا به كار مى رود.]

مُعَظَّم:مورد تعظيم، بزرگ داشته. [معمولا در وصف اشخاص به كار مى رود.]

مَعونت:كمك و يارى

مَؤُونَت:هزينه تأمين نيازهاى زندگى ـ رنج و محنت

مُغَنّى:آوازخوان

مُقَنّى:چاه كَن

مَفروض:فرض شده

مَفروز:جدا شده

مَقام:درجه، پايه، مرتبه ـ محل اقامت

مُقام:اقامت كردن در جايى

مَكاتب:مكتب ها

مَكاتيب:نامه ها (كاربرد فارسى)

مُلْك:سلطنت، قلمرو سلطنت يا مملكت

مِلْك:در تصرّف كسى

مَلِك:پادشاه

مَلَك:فرشته

مَلَكه:كيفيّت نفسانى ثابت و تغييرناپذير

مَلِكه:شهبانو

مُنْتَفى:غير مطرح

مُنْطَفى:خاموش

مَنْسُوب: نسبت داده شده

مَنْصوب:گماشته