ثَمَن:قيمت
سَمَن:نام گُلى
ثَمين:گرانبها
سَمين:فربه، چاق
ثَنا:ستايش
سَنا:روشنايى ـ بلندى
ثواب:پاداش
صواب:درست
ثوب:جامه
صوب:طَرَف ـ ناحيه
جاحِد:انكار كننده
جاهِد:كوشنده
جَحْد:حاشا كردن، انكار كردن
جَهْد:كوشش
جَذر:ريشه
جَزر:فرونشستن آب دريا بر اثر حركت ماه
جَمَل:شتر نر
جُمَل:جمله ها
جِنان:بهشت ها
جَنان:دل، قلب ـ امر پنهان، درون چيزى
حاسد:حَسَد ورزنده
حاصد:دروگر
حارث:برزگر، كشاورز
حارس:نگهبان
حازم:دورانديش
هازم:شكست دهنده
حائل:آنچه ميان دو چيز واقع شود.
هائل:ترسناك، هولناك
حُبوب:دانه ها
هُبوب:وزش باد
حَجَر:سنگ
حِجْر:دامن، آغوش ـ پناه
حَجْر:منع كردن
حَدْس:گمان و استنباط
حَدَث:نو، اَمرى كه تازه واقع شده باشد.
حَذَر:پرهيز كردن
حَضَر:(ضدّ سفر) ماندن
حِراثت:كشاورزى
حِراست:نگهبانى
حَزْم:دورانديشى
هَزْم:شكست دادن
هضم:گوارش
حُكْم:فرمان، رأى محكمه يا داور
حَكَمْ:داور
حِكَمْ:پندها و اندرزها، سخنان حكيمانه
حَلال:روا، جايز
هِلال:ماهِ شبِ اوّل، ماهِ نو
حليم:بردبار، شكيبا
هليم:نوعى خوراك
حور:زنان سياه چشم
هور:خورشيد ـ ستاره
حوزه:هر ناحيه اعم از كوچك و بزرگ
حوضه:مقدارِ زمينى كه رودخانه اى آن را سيراب مى كند.
حول:پيرامون، اطراف
هول:ترس
حَيات:زندگى
حَياط:فضاى سرگشوده خانه
حيث:جهت
حِيص و بِيص:گير و دار