بحث ما راجع به اضرار برنفس است, چنانچه كه قبلاً هم ياد آور شديم, مراد ما از نفس, تنها بدن و جسم انسان نيست بلكه اعم است از ضرر بدني, مالي و حيثيتي, بنابراين مراد از نفس, همان خويشتن است در مقابل غير و ديگران, تا كنون انواع ضررهاي فردي را عرض كرديم, در مقابل ضررهاي فردي, ضررهاي اجتماعي است كه بايد آن را در باب ولايت فقيه بحث كرد, فعلاً بحث ما در ضررهاي فردي ميباشد, ادلهي كه در اختيار ما قرار دارد حاكي از اين است كه هيچ فردي حق ندارد كه بر خويشتن خويش ضرر بزند, اگر چنانچه ميبينيم كه در اسلام, چيزهاي حرام شده, بخاطر اين است كه غالب محرمات, يكنوع ضرري براي انسان در بردارد.فلذا در صوم ضرري دو تا احتمال داديم:
الف) يك احتمال اين بود كه ضرر حرام است, صوم و روزه مصداق اين ضرر است, يعني آنچه كه در واقع حرام است, ضرر است كه حرام است, منتها مسكرات, ميته و ساير محرمات از باب اينكه مصداق ضرر هستند, حرام ميباشند.
ب) احتمال ديگر اين است كه خود اين عناوين حرام هستند, ولي ضرر نسبت به آنها جنبه ملاكي و مصلحتي دارد
ما راجع به اين مسئله, ادلهي را از كتاب و سنت اقامه نموديم, ادلهي قراني را بحث كرديم فلذا بحث منتهي شد به ادلهي روائي, كه از ميان ادلهي روائي تاكنون دو روايت را كه عبارت بود از روايت (لاضرر) و روايت صوم(كلَّما أضر به الصوم فإلإفطار له واجب), خوانديم. اماروايت ديگري در اين زمينه داريم كه راويت تيمم است
3- ما رواه البزنطي عن الرضا(عليه السلام) في الرجل تصيبه الجنابه و به قروح أو جروح, أو يكون يخاف علي نفسه من البرد فقال: (لا يغتسل و يتمم)(1) يعني مردي محتلم ميشود, در حالي كه دچار جروح و قروح شده است(فرق جرح و قرح, اين است كه اگر از داخل برويد و سرچشمه بگيرد, عرب به آن قرح ميگويند, اما اگر از خارج, بر بدن انسان وارد شود, عرب به آن جرح ميگويند, فلذا دمل را ميگويند: قرح, نيزه را ميگويند: قرح, وبه قروح او جروح, او يخاف علي نفسه من البرد), شاهد ما در اين روايت, سر جملهي(يخاف علي نفسه من البرد) است, يعني يخاف علي نفسه من الضرر, هر چند كه كلمهي ضرر, نيامده است, ولي از لابلاي جمله, كلمهي ضرر هم استفاده ميشود.حضرت در جواب ميفرمايد: (لايغتسل و يتمم), ظهوري كه در اين روايت است, ظاهر الزامي است, نه رخصتي, چرا؟ چون قبلاً متعرض شديم كه قاعده(لاضرر و لاحرج) جنبهي رخصتي ندارد بلكه جنبه عزيمتي دارد, بنابراين, روايت, روايت خوبي است و هردو احتمال را در اينجا ميدهيم:
الف) اصل ضرر, حرام است و غسل كردن در هواي سرد, مصداق اين ضرر است.
ب) خود غسل كردن در هواي سرد, موضوع حرمت است, منتها فلسفهاش ضرر و اضرار است.
4- روي مفضل بن عمر قال: قلت لأبي عبدالله(عليه السلام): أخبرني جعلني الله فداك لم حرم الله الخمر و الميته و الدم و لحم الخنزير؟ قال:
(إن الله لم يحرم ذلك علي عباده, و أحلَّ لهم ما سواه, من رغبه منه فيما حرم عليهم, ولا زهد فيما أحلَّ لهم, و لكنّه خلق الخلق فعلم ما تقوم به أبدانهم و ما يصلحهم, فأحلَّ لهم, و أباحه تفضُّلاً منه عليهم به لمصلحتهم و علم ما يضرهم فنهاهم عنه,وحرم عليهم. ثم أباحه للمضطر و أحلَّه له في الوقت الذي لا يقوم بدنه إلاّ به, فأمره أن ينال منه بقدر البلغه لا غير ذلك, ثم قال: أما الميته فانّه لا يدمنها(في نسخه: لم ينل منها) أحد إلاّّ ضعف بدنه و نحل جسمه و ذهبت قوته و انقطع نسله و لا يموت آكل الميته إلاّ فجأه)(2) مفضل بن عمر كه از شاگردان امام صادق است, ميگويد به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم كه جانم به فداي شما باد, به من تعليم كنيد كه چرا خداوند خمر, ميته, دم و لحم خنزير را حرام كرده است, ان الله حرم الميته و الدم و لحم الخنزير؟, _مفضل ابن عمر در عصر امام صادق زندگي ميكرد, عصر امام(عليه السلام) هم عصر تلاقي فرهنگها بود, تمدن رومي, تمدن ايراني و .. بر كشورهاي اسلامي وارد شدند, و چون اين تمدنها عقل گرا بودند فلذا از امام(عليه السلام), فلسفه و علت حرمت اين موضوعات را سئوال ميكند, يعني مسلمانان در عين اينكه نسبت به احكام اسلامي تعبد داشتند, تمايل داشتند كه فلسفه احكام را هم بفهمند و حال آنكه اين نوع سئوالها در احاديث حسنين و امام سجاد(عليهم السلام) ديده نميشود بلكه بيشتر در احاديث امام صادق(عليه السلام) ديده ميشود, چون در آن زمان, از يك طرف تمدنهاي مختلف,وارد دنياي اسلام شده بود, از طرف ديگر در ميان خود جامعه اسلامي نيز فرق گوناگون و مختلف( مثل معتزله, اشاعره, اخباري گري و...) بوجود آمده بودند, تمامي اينها دست بدست هم داده بودند كه سبب چنين سئوالاتي از امام صادق(عليه السلام) بشود._ امام(عله السلام) در مقام جواب فرمود:خدواند بخاطر اين حرام نكرده كه خودش نسبت به خوردن آنها رغبت وتمايل داشته باشد يا آنچه را كه به شما داده و حلال نموده, خودش نسبت به آنها زهد و رياضت به خرج بدهد, يعني نه حرمتش براي اين است كه خودش بهره بگيرد, و اگر هم حلال كرده, براي اين نيست كه خودش نسبت به آنها اظهار زهد و رياضت كند بلكه حرمت تمام محرمات, ملاكش ضرر است, البته ما ميتوانيم كه هردو احتمال را در اينجا هم پياده نماييم و بگوييم :
الف) در دنيا فقط يك حرام داريم, كه همان ضرر است, يعني هر چيزي كه براي انسان ضرر داشت, حرام خواهد بود, اما اگر ضرر نداشت, حرام نخواهد بود, يعني ساير محرمات چون مصداق ضرر هستند فلذا حرام شدهاند.
ب) حرامها متعدد است, امامسئله اضرار جنبه مصلحتي و ملاكي دارد, و در حقيقت پشتوانهي ساير حرامها ميباشد.
اين حديث يك ذيلي دارد, كه مرحوم خوئي نسبت به آن ذيل توجه پيدا كرده, و با تكيه بر همان ذيل اشكال كرده كه هيچ وقت ضرر نميتواند ملاك حرمت باشد, يعني احكام نميتوانند داير مدار ضرر باشند. ذيل حديث اين است:(اما الميته فإنّه لا يدمنها احد الا ضعف بدنه), يعني هر كسي كه از ميته استفاده كند, بدنش ناتوان و لاغر ميشود و قدرت جسميش هم از بين ميرود و سبب انقطاع نسلش ميگردد, شارب نميميرد مگر با مرگ فجأه و ناگهاني.
ما از مجموع اين روايات استفاده كرديم كه حرامهاي فردي, بر محور ضرر ميچرخند, يعني فقط خود ضرر حرام است, وساير حرامها مصاديقش ميباشند, يا اينكه مصاديق حرام هستند, اما ضرر ملاك آنها ميباشد, اما مرحوم آيه الله خوئي با تكيه بر ذيل اين حديث ميفرمايد: ضرر نميتواند ملاك باشد,و راجع به اين مسئله, چندتا اشكال را مطرح نموده كه عبارت است از:
الاول:
اشكال ايشان اين است كه اگر اين حديث مدرك شما باشد, پس لازم ميآيد كه ميته حلال باشد, چرا؟ چون شما ميگوييد كه حرمت, بر محور ضرر ميچرخد, ضرر هم در ادمان ميته است, مراد از ادمان اين است كه انسان بصورت دائم اكل ميته كند, پس معلوم ميشود كه ضرر در ادمان است, اگر ضرر در ادمان باشد و شما هم ميگوييد كه حكم(حرمت), بر محور ضرر ميچرخد, پس بايد در جاي كه ميته مضر نباشد, اكل ميته حلال باشد, در كجا اكل ميته مضر نيست؟ در جاي كه انسان درماه, يك مرتبه بخورد, بنابراين, ايشان ميفرمايد: اگر علت تحريم, ضرر است, بايد طبق اين روايت كه ميفرمايد: (فانّه لا يدمنها الا ضعف بدنه), يعني در اين روايت ضرر را مال ادمان ميداند, نه مال مطلق مصرف. به عبارت ديگر ادمان است كه ضرر دارد, نه مطلق مصرف ميته, حكم(حرمت) هم كه داير مدار ضرر است, پس در صورت ادمان و استمرار, ضرر است, اما كسي به فاصله يك ماه, ميته بخورد, بايد اشكال نداشته باشد و حرام نباشد, يعني از ذيل اين روايت استفاده ميشود كه اكل ميته اگر بصورت ادمان باشد, ضرر دارد, پس بايد در صورت ادمان, حرام باشد, اما در غير ادمان حرام نباشد, وحال آنكه ميته در اسلام بطور مطلق حرام شده است, نه بصورت ادمان.
خلاصه اشكال: مرحوم خوئي ميفرمايد كه شما مدعي هستيد كه حرمت, بر محور ضرر ميچرخد و طبق ذيل اين روايت, ضرر در همه جا نيست بلكه فقط در صورت ادمان و استمرار است, پس طبق اين نظريه بايد قائل شويد كه ادمان اكل ميته حرام است, وغير ادمانش حرام نيست وحال آنكه در اسلام ميته, بصورت هميشه و دائم حرام است.
يلاحظ عليه:
مادر پاسخ اين اشكال عرض ميكنيم كه فلسفه حرمت اكل ميته, همان ادمان و استمرارش است, اما علت اينكه اسلام بصورت كلي و براي هميشه آن را حرام كرده, اين است كه وقتي انسان يك مرتبه در يك ماه خورد, كم كم نسبت به آن عادت ميكندفلذا دو بار ميخورد و به همين ترتيب هرماه, به ميزان اكل ميافزايد, چون انسان زياده طلب و زياده خواه آفريده شده است, يك مرتبه مصرف كردن, مقدمه ضرر ميشود.
خاطره:
- درسال 1339 هجري شمسي, من و پدرم در محضر آيه الله بروجردي بوديم, البته پدرم به عنوان باز ديد خدمت ايشان آمده بود, چون ايشان(آيه الله بروجردي) از پدرم ديدن كرده بودند فلذا پدرم هم به عنوان بازديد و اظهار تشكر خدمت ايشان رفته بود, در اين موقع خادم ايشان (مرحوم حاج احمد) وارد شد, عرض كرد آقا! دبير كل كنكره مبارزه با مواد الكلي آمده است كه باشما ملاقات كند, اهل سوئد است, در كنارش هم پزشك ايراني است كه آشنا به زبان سوئدي يازبان فرانسوي ميباشد, وميخواهند كه باشما در باره علت حرمت مواد الكلي مصاحبه كند, ايشان(آيه الله بروجردي) هم اجازه دادند, آنان آمدند, دكتر سوئدي وقتي كه وارد اطاق شد, ديد صندلي نيست, بندهي خدا بصورت نيمه خيز نشست, ايشان سئوال كرد, اولين سئوالش اين بود كه چرا اسلام خمر و مسكرات را حرام كرده, من (بيني و بين الله) به فكر فرو رفتم كه آقا چه ميگويد؟ آقا اگر بگويد ضرر بر كليه, كبد و... دارد, اين كه خودش استاد آنهاست, ديدم كه از عالم بالا الهام شد, وفرمود : امتياز بشر باعقل است, الكل و شراب, ضد عقل است, از اين كلمهي جامع, او(پزشك سوئدي) خيلي كيف كرد, سپس اين اشكال را كرد, عرض كرد آقا! اگر چنين است, پس بايد كثيرش حرام باشد, نه قليلش, چون قليلش مسكر نيست و عقل را از بين نميبرد, ايشان(آيه الله بروجردي) فرمود كه انسان زياده طلب است, اگر يك قاشق را به او اجازه بدهند يكي, كم كم تبديل به دوتا,سه تا و چهارتا و... ميشود, مانحن فيه هم از همين قبيل است, يعني اكل ميته, ادمانش مضر است, اما غير ادمانش هر چند كه مضر نيست, ولي حرمت او بخاطر اين است كه اگر شارع او را اجازه ميداد, تبديل به ادمان ميشد._
الاشكال الثاني: مرحوم خوئي بر اين استدلال, چهارتا اشكال كرده, اشكال دومش اين است كه اگر ضرر, ملاك تحريم است پس بايد اكل قليل ميته(به اندازه يك لقمه) حلال باشد, فرق اشكال دوم, با اشكال اول اين است كه در اشكال اول, روي قلت و كثرت( قليل و كثير) تكيه نميكرديم بلكه تكيهي ما روي (ادمان) و غير (ادمان) بود, ولي در اشكال دوم, روي قليل وكثير تكيه داريم, نه روي ادمان و غير ادمان.
الجواب الجواب: در جواب اين اشكال هم عرض ميكنيم كه علت حرمت همان ضرر است, اما اگر گفتهاند حتي يك لقمه هم حرام است, اين از باب سد الذرايع است, يعني يك لقمه را هم حرام كرده, تا انسان در اثر زياده طلبي و زياده خواهي به ارتكاب كثير مبتلا نشود.و در روايات ما هم آمده است: هر چيزي كه زيادش انسان را مست ميكند, قليل و كمش هم حرام است (إن ما أسكر كثيره, فقليله أيضاً حرام)(3) پس ما تا كنون از هردو اشكال مرحوم خوئي را جواب داديم.
الاشكال الثالث: اشكال سومش اين است كه همهي ميته ها مضر نيست, بلكه ميتهي حرام است كه مات عن حتف انف, يعني روحش از بيني بيايد, اين چنين ميتهي را ممكن است كه بگوييم مضر است, ولي بسياري از ميتهها چندان فرقي با مذكا ندارند, مثلاً حيواني را بجاي اينكه به سمت قبله ذبح بكنند, به سمت شرق ذبح كنند, يا بدون تسميه ذبح كردند, يا با آلات غير آهن ذبح كردند, اينها بامذكا فرق نميكنند, مع الوصف تمام فقهاء ميفرمايند كه حرام هستند.
يلاحظ عليه:
در جواب اين اشكال ميگوييم كه ميته در اصطلاح قران و حديث, غير از ميته در اصطلاح فقهاء و كتابهاي فقهي است, ميته در قران و حديث, به حيواني گفته ميشود كه( ما مات عن حتف انفه), و راوي (مفضل) هم كه سئوال ميكند, سئوالش از آن ميتههاي است كه در اصطلاح قراني ميته محسوب ميشوند, يعني بدون ذبح بميرد, اما حيواني كه به سمت غير قبله يا بدون تسميه ويا به غير آلات آهني ذبح شدهاند, اينها ميته نيستند, حرمت اينها بخاطر ميته بودنشان نيست بلكه علت ديگري دارد و آن اين است كه كار اين آدم, شبيه كار مشركان است, چون مشركان در هنگام ذبح, تسميه را نميگفتند, رو به قبله ذبح نميكردند, پس علت حرمت اينها ضرر نيست, چون ضرر ندارند, تا بخاطر ضرر شان حرام بشوند بلكه علت حرمت شان, چيزديگري است, و بحث ما در ميتهي قراني است, نه درميتهي كه در اصطلاح فقها آمده است.
الاشكال الرابع: اشكال چهارم ايشان اين است كه اگر واقعاً ضرر حرام است, همهي ما, يك چنين ضررهاي را مرتكب ميشويم, چون در روايت داريم كه خوردن پنير در روز, يا هميشه خوردن ماهي, خوردن سيب ترش مكروه است و قهراً ضرر دارند وحال آنكه تمام فقهاء, خوردن اينها را جايز ميدانند, چون كراهت اينها بخاطر ضررشان است ولي در عين حالي كه مضر است, خوردنشان حلال است.
يلا حظ عليه:
در پاسخ اين اشكال هم عرض ميكنيم اگر شرع مقدس اينها را حلال كرده, لابد ضررش را به نحو ديگر جبران كرده, هرچند كه ما اطلاع نداريم كه چگونه جبران كرده. از مجموع مطالبي كه عرض كرديم, اين قضيه روشن شد كه بين حرمت وبين ضرر, يانسبت تساوي است (اگر ضرر را اعم از ضرر فردي و اجتماعي و... بگيريم), و يا حرمت اعم است, اما ضرر اخص است.
5- (( اعلم يرحمك الله ان الله تبارك و تعالي لم يبح أكلاً و لا شرباً إلاّ لما فيه المنفعه والصلاح, ولم يحرم إلاّ ما فيه الضرر والتلف و الفساد, فكلّ نافع مقو للجسم فيه قوه البدن فحلال و كلّ مضر_شاهد مادر همين جمله است_ يذهب بالقوه فحرام))(4) از اين حديث هم استفاده ميشود كه ضرر حرام است, هرچند كه ما نميگوييم كه (كلُّ حرام مضر)ر, بلكه ميگوييم(كلُّ مضر حرام), مگر اينكه كسي ضرر را اعم بگيرد.
6- روي اسحاق بن عبد العزيز قال ابوعبدالله(عليه السلام) في التدليك بعد النوره فقال: ((لا بأس, قلت: يزعمون انّه إسراف؟ فقال: ((ليس فيما أصلح البدن إسراف_ الي ان قال:_ إنّما أتلف الما و أضر بالبدن)) و في روايه أُ: ((إنّما الفساد فيما أضر بالبدن و أقلت المال))(5) در اين روايت رواي عرض ميكند كه: يابن رسول الله! من در حمام براي نظافت از نوره استفاده ميكنم, بعد از استفاده از نوره, يكنوع خارش در آن محل پيدا ميشود, من براي رفع سوزش كمي آرد را ميگيرم و در موضع سوزش ميمالم, سنيها به ما اعتراض ميكنند كه كار شما اسراف است, حضرت(عليه السلام) در جواب ميفرمايد كه اين اسراف نيست, اسراف در جاي است كه باعث اتلاف مال بشود و بر بدن هم ضرر برساند, از اين حديث استفاده ميشود كه اضرار بر بدن حرام است. بنابراين, ما از اين روايات, نتيجه ميگيريم, هرچيزي كه بربدن انسان ضرر برساند حرام است_ مانند سيگار كشيدن كه يك بار و دوبارش مقدمه حرام است, اما وقتي كه به سرحد (ضرر) رسيد, حرام ميشود, و بايد انسان از همان ابتدا, به سيگار كشيدن شروع نكند. قرصها و مواد نشاط آور و مخدر, همهي اينها حرام هستند كه يك فرد مسلمان, بايد از آنها اجتناب نمايد, يعني علاوه براينكه كتاب الله و سنت شهادت داد, عقل هم مستقل است, عقلي كه حسن و قبح را درك ميكند, ميگويد ضرر بربدن قبيح و حرام است, مگر از باب اضطرار.عقيم كردن هم حرام است و كفران نعمت_.
آيا زرع الاعضاء و پيوند اعضاء و كليه, حكمش چيست؟ اگر پزشك تجويز كند كه يك كليه برايش كافي است, در اينصورت انسان ميتواند, يك كليهي خودرا اهدا نمايد, چرا؟ نقص عضو محسوب نميشود, چون بديل دارد, اما بشرط اينكه طبيب بگويد كه يك كليه هم برايش كافي است, ولي اگر بخواهد يك چشم و يا يك دستش را اهدا كند, اهداي اينها جايز نيست, چون نقص محسوب ميشود, يعني هر عضوي(به جز كليه) از اعضاي بدن را در حال حيات اهدا كند, اين نقص عضو است وحرام.
@@1. الوسائل، ج 1,ب 2، من ابواب التيمم, ح7.
2. الوسائل، ج 16,ب 1 من ابواب الاطعمه المحرمه,ح1, و قد روي بأسانيد مختلفه تورث الاطمينان بصدوره الحديث.
3. الوسائل، ج 17,ب 1، من ابواب الاشربه المحرمه,ح 5.
4. مستدرك الوسائل،ج 16,ب 1، من ابواب الاطعمه المحرمه,ح5.
5. الوسائل، ج 1, ب38 ، من ابواب آداب الحمام, ح54.@@