• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • درس خارج فقه بحث "صوم" حضرت آية الله العظمى جوادى آملى سال تحصيلى 74-75 جلسه 41
    سومين مفطر طبق تنظيم صاحب عروه (رضوان الله تعالى عليه) جماع است، كه اين مبطل صوم است. در اين كه مقاربت مبطل صوم است، سخنى نيست، بعضى ادعاى ضرورت كرده‏اند، بعضى ادعاى اجماع كرده‏اند، ومانند آنالبته شهرت يا اجماعى كه تعبدا سند مساله باشد، نيست. چون مستند همه اينها خود قرآن كريم و روايات معتبراست. اگر قرآن كريم به صورت صريح و روشن دلالت داشت بر اينكه جماع مفطر صوم و مبطل صوم است، يا روايات صحيحى به همين مضمون دال بود، ديگر نوبت به مسأله اجماع تعبدى يا شهرت و مانند آن نمى‏رسد. مهمترين بحثى كه در اين مسأله مطرح است اطلاق اين عنوان است كه آيا نكاح و جماع و مانند آن شامل مى‏شود آنجايى كه طرف اعم است از آنكه زن باشد يا مرد. حى باشد يا ميت، انسان باشد يا حيوان، اين فروعى كه ملاحظه فرموديد صاحب عروه (ره) مطرح كردند اين فروع بايد از اين اطلاقات استفاده بشود مى‏فرمايند چه اينكه آن طرف زن باشد يا مرد. قبلاً كان او دبراً رجالاً كان او نساءً حياً كان او ميّتاً انساناً كان او حيوانا آيا همه اين فروع از اين دليل استناد مى‏شود يا نه و گرنه اصل اينكه جماع مفطر است يا مبطل صوم است اين سخنى در او نيست. براى استفاده احكام اين فروع بايد به همان اطلاق اولى و مانند آن استشهاد كرد قبل از هر چيزى قرآن كريم كه اول منبع است ببينيم تا چه اندازه دلالت دارد بعد روايات معتبرى كه به مضمون همين آيه مباركه نازل شده است تا چه اندازه دلالت دارد، بعد ببينيم شعب فرعى را بايد از چه راهى ثابت كرد. در سوره مباركه بقره به اين صورت آمده است آيه 187 سوره مباركه بقره اين است كه : «احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نساءكم» رفث همان جماع است. همان چيزى كه در حج ممنوع است. چه اينكه در همان سوره مباركه بقره آيه 197 اين است «الحج اشهر معلومات فمن فرض فيهن الحج فلا رفث و لا فسوق ولا جدال فى الحج» رفث همان نكاح است همان جماع است. پس اينكه فرمود احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نساءكم اين چون در مقام تحديد است مفهوم دارد يعنى در يوم صيام اين حلال نيست پس هم مفهوم دارد و هم چون در صدد بيان چيزى است كه روزه را باطل مى‏كند به دليل اينكه اكل و شرب را ذكر كرده است دلالت مى‏كند به اينكه نه تنها اين براى روزه‏دار جايز نيست بلكه مفطر و مبطل صوم او هست. «احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نساءكم هن لباس لكم و أنتم لباس لهن علم اللّه انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفى عنكم فالان باشروهن» كه اين امر در
    مقام توهم حظر است. يعنى در شب، مباشرت جايز است نه اينكه لازم باشد. اما اينچنين نباشد كه به فكر غريزه باشيد «وابتغوا ما كتب اللّه لكم» از نكاح فرزند و خلف صالح طلب بكنيد. نوعاً عبارات قرآن كريم اينگونه از مسائل حيوانى را مطرح مى‏كند فوراً براى اينكه انسان را انسان بداند نه حيوان و به او بگويد همسر تو با تو دو انسان هستيد زن و مرد هستيد نه نر و ماده. نوع عبارات اين چنين است. يك مطلب الهى را كنارش ذكر مى‏كنند «وابتغوا ما كتب اللّه لكم» به فكر فرزند صالح باشيد و مانند آن. نظير آنجا كه فرمود «نساءكم حرث لكم قدموا لانفسكم خيراً» كه خيال نكنيد دو تا با هم نر وماده زندگى مى‏كنيد دو انسان هستيد. يادمان نيست كه مثلاً جايى اينگونه از مسائل را ذات اقدس اله مطرح كرده باشد و آن جنبه انسانى مسأله را در كنارش يا قبلش يا بعدش ذكر نكرده باشد. اما خوردن و آشاميدن حساب ديگرى دارد. فرمود: «فالان باشرهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم» نظير اينكه «نسائكم حرث لكم قدموا لانفسكم خيراً» بعد از اينكه فرمود: «فالان باشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم» فرمود «وكلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر ثم اتموا الصيام الى الليل و لا تباشروهن و انتم عاكفون فى المساجد تلك حدود اللّه فلا تقربوها كذلك يبين له آياته للناس لعلهم يتقون» سر اينكه مسأله عكوف در مسجد حالا خواه مطلق عكوف يا اعتكاف معهود در ايام ماه مبارك رمضان، ايام رجب و مانند آن باشد. در حاليكه در مسجد اعتكاف داريد مباشرت نكنيد سرّش را بعداً فرمود كه چون در اعتكاف بالاخره روزه هست در روزه شب جائز است، روز جائز نيست. فرمود به اينكه اعتكاف چون در مسجد است و خصوص اعتكاف هم مدخليت دارد آنجا نه شب جائز است نه روز. پس مبادا بگوئيد چون در حال اعتكاف صوم است و در صوم روز جائز نيست، شب جائز است پس معتكف شب مى‏تواند مباشرت كند فرمود نه. «ولاتباشروهن وانتم عاكفون فى المساجد» هم البته مسجد بودن دخيل است و هم عنوان عكوف حالا اگر اعتكاف معهود نباشد عكوف همان لبث در مسجد باشد. آن فعلاً از بحث خارج است. عمده آن است كه در اينجا مباشرت نساء را روز منع كرده اين ممكن است قبلاً دبراً حياً ميتاً اين فروع را چهارگانه را بگيرد و غلبه وجود مايه انصراف نيست البته حالا اگر يكى حى ديگرى ميت و اين عمل شد بالاخره صادق است اين فروع را ممكن است بگيرد اما در موارد ديگرى نه اين چنين نيست عمده البته در اين آيه بحث ديگرى است كه از مقصود فعلى خارج است و آن اين است كه فرمود«فالان باشروهن و ابتغوا ما كتب اللّه لكم»كه اين يك جمله معترضه است كه دستور اخلاقى مى‏دهد بعد
    فرمود كلوا و اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر» اگر به همين سبك و سياق معنا مى‏شد. وزان مباشرت، وزان اكل و شرب بود يعنى تا تبين جائز بود بعداز تبين ممنوع است مثلاً كسى مى‏تواند آب بنوشد نزديك اذان همينكه دارد صداى اذان را مى‏شنود همين طليعه صبح نوشيدن ممنوع است. ولى در مسأله مباشرت كه اينطور نيست كه اين كار جائز باشد تا تبين براى اينكه اين لازمه‏اش اين است كه تعمد بقاء بر جنابت را تجويز كرده باشد آن يك مشكل ديگرى دارد. قهراً طبق دليل ديگر اين مقيد مى‏شود به اينكه وزان مباشرت وزان اكل و شرب نيست اكل و شرب محذورى ندارد كه انسان تا تبين اكل و شرب داشته باشد ولى مباشرت بايد تا وقتى باشد كه بعد از او و قبل از طلوع فجر انسان طاهر بشود اگر وظيفه او غسل است غسل، اگر وظيفه او تيمم است تيمم. بنابراين گرچه اين سه امر در كنار هم ذكر شده است يكى مباشرت ديگرى اكل سومى شرب اما حدشان فرق مى‏كند اكل و شرب اينقدر وقتش ادامه دارد تا تبين خيط ابيض از خيط اسود يعنى تا طلوع فجر اما مباشرت اين چنين نيست او البته بايد قبل باشد او را بايد در مسأله تعمد بر بقاء حل كرد. (س:...) (پاسخ استاد:) اين حتى يتبين معلوم نيست كه به هر سه امر مى‏خورد به اخيرى يقيناً مى‏خورد احتمال اينكه به اولى نخورد هست پس اگر يك دليل ديگرى آمده گفته يك مقدارى زمان او محدودتر است منافى با ظاهر آيه نيست. (س:...) (پاسخ استاد:) اين را وقتى مى‏گويند در حال روزه اين كار را نكن يعنى اين مبطل است. مثل اينكه گفتند «لاتصل فى وبر مالا يؤكل لحمه» يعنى اين وبر مانعيت دارد براى صحت صلاة. در حال روزه اكل و شرب نكن يعنى اين مبطل مفطر صوم است غرض آن است كه چون فالان باشروهن جمله اول است بعد وابتغوا ما كتب اللّه لكم كه دستور اخلاقى است جمله دوم قرار گرفت و بعد كلوا و اشربوا در جمله سوم قرار گرفت اين حتى يتبين هم محتمل است به اكل و شرب بخورد هم اينكه به اعم از اكل و شرب و مباشرت. اگر دليل ديگرى آمد و فرمود تعمد بقاء بر جنابت جائز نيست و مبطل صوم است آن دليل ديگر مى‏گويد كه اين مباشرت در شب جائز است اما نظير اكل و شرب نيست كه وقتش تا طلوع صبح باشد بلكه وقتش تمام مى‏شود به اينكه بتواند بعد متطهر بشود. حالا اگر وظيفه او غسل است كه غسل، اگر وظيفه او تيمم است تيمم. (س:...) (پاسخ استاد:) مثل اكل و شرب است، اكل و شرب را فرمود شب جائز است روز مفطر است مباشرت را فرمود شب جائز است روز مفطر است. فرمود «احل لكم ليلة الصيام الرفث» خوب اگر رفث شب و روز جائز بود ديگر تحديد نمى‏كرد به ليل معلوم مى‏شود كه شب جائز است روز جائز نيست. و عنوان تناسب حكم و موضوع دلالت مى‏كند بر اينكه منظور افطار و حكم وضعى اوست براى اينكه گفتند كه روزه‏دار شب مى‏تواند مباشرت كند يعنى روز نمى‏تواند، نمى‏تواند يعنى وضع اعم. مثل اينكه روزه‏دار شب مى‏تواند غذا بخورد يعنى روز مفطر اوست ديگر.(س:...) (پاسخ استاد:) آنجا چون مفطرات حج نيست شواهد فراوانى هم هست «فلا رفث و لا فسوق ولاجدال فى الحج» هر سه يك حكم است. هر سه حكم تكليفى دارند هيچكدام وضعى نيست. اما اينجا وضعى است يعنى اكل و شرب هر دو وضعى‏هستند مباشرتى كه در كنار اينها قرار گرفته‏اند بايد وضعى باشد اما در مسأله حج كه فرمود «فلارفث ولافسوق ولاجدال فى الحج» هر سه حكم تكليفى است هيچكدام وضعى نيستند هيچكدام مبطل حج نيستند. وقتى وارد بحث شديم همه فروعات را يكجا ملاحظه فرمائيد چون اينها بحثهاى غير علمى است نه بحثهاى عميق علمى است نه خيلى از آنها مبتلا به است. اينكه فرمودند مباشرت مطلقا ذكر كردند گفتند «قبلاً كان او دبراً حياً كان او ميتاً رجلاً كان او مرأةً صغيراً كان او كبيراً انساناً كان او حيواناً» آنرا از كجا آورد. اين همه فروعات عناوينى كه در اين باب اخذ شده است بايد آنها از هم جدا باشند. يكى مسأله استمناء است كه جدا است يكى مسأله تعمد بر بقاء جنابت است كه جداست يكى جماع و مباشرت است كه جداست. گاهى تداخل هست اما فعلاً در عنوان مباشرت سخن هست اين اطلاقاتشان را از كجا استفاده مى‏كنند. درباره زن آيه به خوبى دلالت دارد كه مباشرت زن در حال روزه روا نيست و روزه را باطل مى‏كند. اين ممكن است صغيرةً كانت او كبيره قبلاً كان او دبراً اينها را شامل مى‏شود. حياً كانت او ميتة اين را هم ممكن است شامل بشود. اما رجلاً كان او امرأةً انساناً كان او حيواناً آنها را از كجا استفاده كرده‏اند. عنوانى كه آمده در ظاهر آيه نساء است و ادعاى انصراف به خصوص قبل يك انصراف بدوى است اگر باشد و اعتبارى به آن نيست. در صحيحه‏هاى كه قبلاً خوانده شد آن هم برابر با همين آيه مبارك عنوان نساء دارد كه اگر صائم از اكل و شرب و زن بپرهيزد روزه او صحيح است. اين بخشى از اين مدعاها اثبات مى‏شود. روايت اول باب اول از ابواب ما يمسك عنه الصائم روايت صحيحه بود كه قبلاً هم اشاره شد صحيحه محمد بن مسلم بود كه مى‏گويد سمعت ابا جعفر عليهما السلام يقول لايضر الصائم ما صنع اذا اجتنب ثلاث خصال: الطعام و الشراب - كه اين دو را مجموعاً يكى حساب كرده‏اند - و النساء و الارتماس فى الماء.» اين نساء اطلاق دارد همين چهار فرع را مى‏گيرد. چه اينكه روايت سوم همين باب كه البته آن نظير اين صحيحه معتبرنيست على بن الحسين المرتضى (ره) فى (رسالة محكم والمتشابه) از تفسير نعمانى نقل كرده است كه فرمود «واما حدود الصوم فأربعة حدود: أولها اجتناب الأكل و الشرب، و الثانى اجتناب النكاح،» - اين اگر از نظر سند مثل اولى باشد از نظر دلالت اوسع از اولى است، اولى فقط نساء را دارد مثل آيه، دومى عنوان نكاح را دارد اگر نكاح منصرف نشود به نكاح المرأة معناى لغوى آن باشد نكاح با مرد است نكاح با حيوان هم است چون معنى لغوى اوست اگر معنى لغوى او بود همه اين موارد را شامل مى‏شود.(س:...) (پاسخ استاد:) بعضى از امور است كه شرط صوم است صائم هر كسى مى‏خواهد باشد. ما در صلات داريم كه بعضى از امور شرط صلات است بعضى شرط مصلى ولى در صوم كه چنين چيزى نداريم در حج عمره داريم. بعضى از چيزها وظيفه حج و عمره است بعضى از امور وظيفه حاج و معتمر است. اين تحليل را كه ما كرديم فرقش در مسأله نيابت معلوم مى‏شود مرد اگر از طرف زن نائب شد كه مى‏خواهد حج بكند ياعمره يا نماز اجارى بكند. زن چون بايد نماز را آهسته بخواند اين شخص نائب هم بايد نماز را آهسته بخواند؟! يا نه آنچه شرايط نماز است بايد رعايت بكند آنچه شرايط نمازگزار است هركسى يك وظيفه خودش را انجام مى‏دهد حالا اگر مردى مرد زنى مى‏خواهد نماز او را قضا بجا بياورد مى‏گويد چون اين مرد نماز را بايد بلند بخواند من بايد بلند بخوانم بلند خواندن و آهسته خواندن كه شرط نماز نيست شرط نمازگزار است ما چنين چيزى را در نماز و حج و عمره داريم اما در صوم كه نداريم يك چيزى شرط صوم باشد يك چيزى شرط صائم.(س:...) (پاسخ استاد:) اطلاق مى‏فهميم در مواردى كه مثل اين است نه غير اين مباشرة النساء مبطلة للصوم يستوى فيه الزوجان اما از اينجا تعدى بكنيم به مباشرة الحيوان نه و مباشرة الرجلين نه، لذا لواط را نمى‏شود فهميد مساحقه را هم نمى‏شود فهميد حالا زنى با زنى مساحقه كرد معصيت كرد محدود مى‏شود اما روزه چرا باطل باشد. (س:...) (پاسخ استاد:) در جاهايى كه به مكلف بر مى‏گردد نه به تكليف اگر به تكليف برمى‏گردد هيچ فرقى نيست اما آنجا كه به مكلف برمى‏گردد مثل حج، عمره نماز و امثال ذلك ما خيلى از موارد داريم كه اين امر مال مكلف است بعضى از چيزهاست كه نمازگزار بايد رعايت بكند كه شرط نماز نيست مثل «لاصلاة الا بفاتحة الكتاب لاصلاة الا بطهور» اما دليلى كه لسان مصلى دارد المصلى ان كانت مرأة يجب عليها ستر الرأس اين ستر رأس نظير ستر عورت شرط صلاة نيست. ستر عورت شرط صلاة است ستر تن شرط مصلى است. ستر مو شرط مصلى است به هر تقدير پس اين فروع فراوانى كه ايشان فرمودند آيه مقدارى از آنها را ثابت مى‏كند صحيحه محمد بن مسلم مقدارى از آنرا ثابت مى‏كند بيانى كه مرحوم سيد على بن الحسين المرتضى (ره) نقل فرموده از اين وسيع‏تر را ثابت مى‏كند چون دارند النكاح در حرمت استمناء آنجا دارد كه ينكح نفسه معلوم مى‏شود نكاح است. قوم لوط سخن از نكاح است معنى لغوى نكاح است نه معنى شرعى نكاح پس روايت سه باب اول از روايت 1 باب اول وسيع‏تر است و فروع بيشترى را اثبات مى‏كند. در باب چهارم از ابواب ما يمسك عنه الصائم عنوان جماع را محور حكم قرار داد يعنى او را اصل قرار داد بعضى از امور شبيه آن دانست روايت اول كه صحيه عبدالرحمن ابن الحجاج است مى‏گويد من از امام صادق (ع) سؤال كردم عن الرجل يعبث بأهله فى شهر رمضان حتى يمنى، - اين ملاعبه مى‏كند حتى الانزال - قال:عليه من الكفارة مثل ما على الذى يجامع - پس معلوم مى‏شود اصل جماع كه نه تنها مبطل صوم است ولى كفاره هم دارد اين را اصل قرار داده مفروغ عنه قرار داده آن انزال را بر اين حمل كرده، روايت دوم اين باب هم همين است كه فى الرجل يلاعب اهله أو جاريته وهو فى قضاء شهر رمضان معلوم مى‏شود كه اينها شرايط صحت صوم است اختصاص به ماه رمضان ندارد فيسبقه الماء فينزل، قال: عليه من الكفارة مثل ما على الذى جامع فى شهر رمضان - معلوم مى‏شود كه اصل جماع مفروغ عنه است كه مبطل است نه تنها قضا دارد كفاره هم دارد - روايت سوم اين باب هم هست فرمود كه عبدالرحمان بن الحجاج، عن أبى عبداللّه (ع) قال: سألته عن رجل يعبث بامرأته حتى يمنى وهو محرم من غير جماع أو يفعل ذلك فى شهر رمضان، فقال (ع): عليهما جميعاً الكفارة مثل ما على الذى يجامع. كه آن ملاعبه حتى الامنا را ملحق كرده به جماع معلوم مى‏شود كه جماع يك چيز مسلم و مفروغ عنه بود كه نه تنها روزه را باطل مى‏كند و قضا دارد كفاره هم دارد. عمده آن است كه صاحب عروه (ره) تا اين قسمت را درست تقرير فرموده‏اند كه اين مباشرت مبطل صوم است و اطلاق دارد قبلاً كان او دبراً حياً كان او ميتاً صغيراً كان او كبيراً اين درست است اما رجلاً كان او امرأه اين بايد على حده بحث بشود مگر اينكه آن نكاح مطلق باشد اين يك. دوم اين است كه مى‏فرمايد اين جماعى كه مبطل صوم است يتحقق بادخال الحشفه او مقدارها من مقطوعها اين براى چه چيز است؟ اينكه مرحوم صاحب عروه (ره) تحديد كردند كه آن مباشرتى كه مبطل است به ادخال اين مقدار است اين از كجا است؟ از اينجا معلوم مى‏شود كه جماع من حيث هو جماع مبطل صوم نيست جنابت است نه جماع. اگر كسى عمداً در روز ماه مبارك رمضان جنب بشود اين روزه را باطل كرده. جماع به ما انه جماع مبطل نيست چرا؟ براى اينكه اگر جماع بما انه جماع مبطل صوم بود به كمتر از اين مقدار هم صادق بود به صرف دخول صادق بود اما اذا التقى الختانان فقد وجب الغسل اين دار مدار امر جنابت است اينكه صاحب عروه (ره) فرمودند و يتحقق بادخال الحشفه او مقدارها من مقطوعها اين معلوم مى‏شود كه يك مطلب جديد است معلوم مى‏شود جماع من حيث هو جماع مبطل صوم نيست. دائر مدار جنابت است نه انزال دخيل است نه جماع دخيل است چه انزال بشود چه نشود چه جماع باشد ولو جماع جنابت نباشد اثر ندارد چه جماع باشد چه جماع نباشد اثر ندارد براى اينكه به صرف دخول جماع هست و هيچ اثر ندارد اذا التقى الختانان فقد وجب الغسل معلوم مى‏شود اينجا اثر دارد اينجا هم بحث طهارت را به همراه دارد يعنى غسل واجب است هم مسأله ابطال صوم اينكه فرمود: ويتحقق يعنى همين جماعى كه مبطل صوم است شما بايد يك دليلى بياوريد كه هم اطلاق آيه را تقييد كند و هم اطلاق صحيحه محمد بن مسلم تقييد كند هم اطلاق اين سهچهار صحيحه‏اى كه در باب چهارم خوانده شد تقييد كند چون همه اينها مباشرت و نكاح و جماع داشت هيچكدام ادخال حشف او مقدارها من مقطوعها نداشت هيچكدام نداشت اذ التقى الختانان اين يك مطلب جديدى است كه دليل جديد طلب مى‏كند پس حالا بر فرض آن مقدار مسلم و قدر متيقنش كه مشمول آيه است مشمول صحيحه محمد بن مسلم است اين است كه مردى با زنش مقاربت بكند در حال حيات هم هست كوچك هم نيست بزرگ هم هست و قبل هست دبر نيست كه بعضيها احتياط بكند اينجا مى‏گويند روزه باطل نيست به صرف دخول معلوم مى‏شود كه جماع من حيث هو جماع رفث من حيث هو رفث نكاح من حيث هو نكاح مباشرة من حيث هو مباشره كه اين عناوين چهارگانه بود هيچكدام مبطل نيست اگر به حدى رسيد كه التقاء ختانين حاصل شد و غسل واجب شد در اين زمان روزه باطل هست خوب از اينجا معلوم مى‏شود كه هيچكدام از عناوين مزبور دخيل نيست جنابت بما هى جنابت مبطلة للصوم حالا اينكه در رساله‏ها احياناً سه چهار امر جدا مى‏شود براى اينكه مكلفين بفهمند محل ابتلاءشان كدام است. اگر ما رسيديم در جمع‏بندى كه نه اينها غير از مسأله وجوبى غسل است ممكن است به جايى برسد كه روزه باطل باشد جماع صادق هست مباشرت صادق هست نكاح صادق هست اتيان نساء صادق است رفث صادق است ولى غسل واجب نيست. روزه واجب نيست چرا؟ (س:...) (پاسخ استاد:) شارع مى‏فرمايد كه مصداق را شارع مقدس بفرمايد به اينكه به چه حدى رسيد غسل واجب است فرمود «اذا التقى ختانان فقد وجب الغسل» قبل از اين هم جماع محقق شده ولى غسل واجب نيست. حالا اگر دخول شد قبل از برخورد ختانان خوب جماع هست، نكاح است، رفث هست مباشرة النساء است ولى غسل واجب نيست غرض آن است كه انزال يك امر است چه انسان محتلم بشود چه غير محتلم جماع يك مطلب است جنابت مطلبى ديگر، جماع اعم از جنابت است البته هرجا جنابت هست به وسيله مباشرت يقيناً جماع شده اما هر جا جماع شده لازم نيست جنابت باشد. براى اينكه اگر چنانچه قبل از التقاء ختانين باشد اين عناوين چهارگانه يعنى مباشرت، رفث، نكاح، جماع همه صادق است ولى غسل واجب نيست. اگر وجوب غسل به التقاء ختانين است معلوم مى‏شود به اينكه سبب غسل جنابت نيست اين جنابت است آيا وزان مفطريت، وزان غسل است يا نه؟ مثلاً مهر كه نيمى از او به عقد حاصل مى‏شود نيمى از او مباشرت آن هم به مقدارى كه غسل واجب بشود يا به اعم از اوست تا اينجا كه صاحب عروه فرمودند اين يك چيز روشنى بود اما فرمودند و يتحقق يعنى اين جماعى كه مبطل صوم است يتحقق بادخال حشف او مقدارها من مقطوعها خوب معلوم مى‏شود كه امر دائر مدار جنابت است نه جماع. آن يك مقيد ديگر طلب مى‏كند، پس اگر اين امر بود اجتهادش خيلى سهل بود، كتاباً و سنتاً. خوب هر كسى اين آيه را بخواند هر كسى آن دو صحيحه را ببينيد مى‏فهمد جماع مفطر صوم است، اين ديگر بحثى از نظر علمى ندارد كه. وقتى رسيديم به اين قيد معلوم مى‏شود نه، جماع مبطل نيست. (س:...) (پاسخ استاد:) نه همان ائمه (ع) كه مفسر قرآنند به تعبير خود قرآن كريم آن‏ها بايد حدودش را مشخص كنند، فرمود كتاب انزلناه اليك لتبين للناس ما نزل اليهم، اين مطلقات را اين عمومات را اين شرائط را آن موانع را ما به شما از راه وحى و الهام فهمانديم شما براى مردم بگوئيد خطوط كلى را ما به صورت قرآن بيان كرديم آن شرائط و آن موانع را از راه وحى ديگر به شما گفتيم شما براى مردم بگوئيد، حالا اگر يك چنانچه همين صحيحه محمد بن مسلم بود در حد همان ظاهر سوره مباركه بقره استفاده مى‏شد يا يك قدرى بيشتر، آنجا نساء داشت اينجا مثلا مطلق نكاح بود، اما وقتى كه متون فقهى مثل همين عروه و امثال عروه ملاحظه مى‏فرمائيد مى‏بينيد نه، اين يك مطلب جديدى است. فرمود و يتحقق بادخال الحشفه او مقدارها من مقطوعها، معلوم مى‏شود جماع من حيث وجود مبطل نيست، خوب اين بايد يك دليل قوى اثبات كند، خوب اينى كه در باب مثلا مساحقه كار حرام هست و معصيت هست حد دارد، قبل از انزال اگر انزال نباشد غسل نيست مبطل صوم است، ممكن است يك چيز حرام باشد حد داشته باشد اما غسل نداشته باشد، يا يك چيزى تكليف ديگر داشته باشد ولى صوم را باطل نكند، از اين بيان صاحب عروه(رضوان الله عليه) برمى‏آيد به اينكه وزان مفطريت وزان غسل است، آنجا كه غسل واجب است روزه باطل است، آنجائى كه غسل واجب نيست روزه باطل نيست، پس جماع در كار نيست مى‏شود جنابت. ما بايد يك روايت قوى السند والدلاله پيدا كنيم تا بتواند محدد اين اما باشد، (س:...) (پاسخ استاد:) چرا، اينجا كه بدانند اين ضروريت به شرط محمول است، خوب نه ايشان يكى مى‏داند نه يكى هست، نه ديگران يكى دانستند، چون خود ايشان براى جماع كه ديگر حدى نيست، (س:...) (پاسخ استاد:) بله، اينها خواستند بگويند كه عرف در اينجا دخالت ندارد ما مفهوم را بايد بگيريم نه مصداق را، جامع مطلق است، چه به اين مقدار باشد چه نباشد، حد كه بيان نشده لذا سيدنا الاستاد امام رض مى‏فرمايد آن مقدارها من مقطوعها را شما از كجا گرفتى؟ حالا كسى مقطوع بود، كمتر از اين مقدار هم بود، حدى كه نظير كر و امثال كر كه شارع بيان نكرد، در اينگونه از موارد تا ما بگوئيم به اين اندازه كه اگر حدى به اين صورت بيان نشده امر دائر مدار مسئله غسل خواهد بود، اين را بايد صاحب عروه و امثال ايشان بايد با يك دليل متقنى ثابت كند كه همانطوريكه غسل لا يجب بالجماع بل يجب بالتقاء الختانين، صوم هم لا يبطل بالجماع بل يبطل بالتقاء الختانين. فردا هم به مناسبت شهادت تعطيل است. والحمدلله رب العالمين.پايان