فصل چهارم: وجه نامگذارى قرآن
هريك از اسماى كتاب خداوند، داراى وجه تسميه و علت و حكمتى است.
در اين فصل تنها در خصوص نام قرآن به بحث مىپردازيم.
گذشت كه برخى قرآن را مشتق از «قرن» به معناى ضميمه كردن دانستهاند.
آنان در توجيه نامگذارى چنين اسمى بر وحى آسمانى گفتهاند: چون حروف و آيات و سورهها، مقرون به يكديگرند، خداوند نام قرآن را بر اين مجموعه نهاده است.
عدهاى ديگر كه قرآن را همريشه با «قرائن» (قول سوم) دانستهاند، بر اين باورند كه چون در اين كتاب هماهنگى كامل ميان همه آيات وجود دارد و همه باهم قرينهاند و تشابه تام و تمامى با يكديگر دارند، خداوند چنين نامى براى كتاب خود برگزيده و در آيهاى نيز همين تشابه و هماهنگى را وصف كتاب خويش بيان كرده است: الله نزل احسن الحديث كتابا متشابها،
(1) كه مراد از كتاب متشابه، كتابى است كه هماهنگ و يكنواخت است.
در معناى چهارم براى «قرآن» نيز گفته شد كه چون اين كتاب، جامع علوم و ثمرات كتب آسمانى پيشين و يا جامع انواع علوم و يا دربرگيرنده امر و نهى و وعد و وعيد و... ,است، به آن «قرآن» گفته شده است.
با توجه به عدم پذيرش اين اقوال در فصل سابق، اينك ببينيم براساس نظريه پنجم چه توجيهى براى نامگذارى «قرآن» به اين نام وجود دارد؟ مىدانيم كه حقيقت قرآن فراتر از آن است كه در قالب الفاظ بگنجد.
محتواى قرآن بسى عالىتر و والاتر از آن است كه واژهها و الفاظ را ياراى بيان آن باشد; چه آنكه كلمات و عبارات براى امور مادى وضع گرديدهاند و واقعيت قرآن در برگيرنده عميقترين معارف معنوى است.
اين محتواى بلند براى اين كه در خور فهم بشر درآيد، از مقام برتر خود تنزل يافته و به مقام قراءت رسيده و خواندنى گشته است تا امكان تعقل آن براى بشر فراهمآيد.
معانى هرگز اندر حرف نايد كه بحر بيكران در ظرف نايد مفسر و انديشمند بزرگ قرآنى، علامه طباطبائى به اين نكته بسيار لطيف اشارهكرده، در معناى آيه شريفه انا جعلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون وانه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم،
(2) مىگويد: مراد از «ام الكتاب» همان لوح محفوظ است،و نامگذارى لوح محفوظ به «ام الكتاب» بدين جهت است كه آن، سرمنشا همه كتب آسمانى است.
و مقصود از «على» شرافت قدر و منزلت قرآن است كه عقول را توان رسيدن به آن نيست.
و منظور از «حكيم» بودن قرآن، آن است كه قرآن در جايگاه اولى و اصلى خويش، تفصيلى و تقسيمى به سورهها و آيات و كلمات نداشته و اين تفصيل پس از آن صورت گرفته كه به صورت «قرآن عربى» درآمده است
(3) .
بنابراين احتمال، علت نامگذارى معجزه جاودان پيامبر به «قرآن»، تبيين اين حقيقت بوده است كه آن چه اكنون به صورت الفاظ، پيش روى ماست و خواندنى است، در لوح محفوظ، بىهيچ تفصيل و تقسيمى شرافتى تام و منزلتى تمامدارد.
«قرآن» براى آن كه بشر مادى را رهنمون گردد و از زلال معارفش سيراب گرداند، در قالب الفاظ و آيات درآمده و «قرآن»، يعنى خواندنى گشته است; اما در همين تنزل و عربى شدن داراى چنان اسلوب بديع و بىنظيرى است كه همانندناپذير است و معجزهاى است كه بشر از آوردن حتى آياتى چند نظير آن ناتوان است.
گزيده مطالب
قرآن را قرآن، يعنى خواندنى نام نهادهاند تا اين نام، يادآور حقيقتى عالى باشد و جايگاه ديگر و مصدر اوليه آن را، كه لوح محفوظ است و در آن مقام، سخنى از الفاظ و واژهها نيست، به ما گوشزد كند تا هرگاه نام قرآن را شنيديم بدانيم كه اين همان حقيقتى است كه براى فهم بشر، پوششى از الفاظ به خود گرفته و خواندنى گشته است.