14- نهي :
بازداشت و منع كردن – فعل ماضي از ثلاثي مجرد باب فعل يفعل و متعدي كي مفعولي است و به مفعول دوم خود به وسيله (عن) متعدي مي شود .
15- نفس :
رجوع شود به آيه 7 سوره شمس .
16- هوي :
خواهش دل – در اصل مصدر ثلاثي مجرد است به معناي دوست داشتن و علاقمند شدن سپس به معناي ميل نفس به سوي چيزي به كار رفته و بعد از آن در ميل مذموم استعمال شده است (المصباح المنير).
تركيب :
(ف) حرف استيناف (اذا) ظرف زمان استقبال و منصوب است به جواب خود و به شرطش اضافه شده است (به نظر جمهور) (جاءت الطامه) فعل و فاعل جمله شرط و در محل جر مضافه اليه براي اذا (الكبري) صفت بر الطامه و جواب اذا محذوف است تقدير : اذا جاءت الطامه الكبري يبعث الناس (يوم) ظرف و بدل از اذا است پس مانند اذا متعلق به جواب اذا است و كلمه يوم مضاف است . (يتذكر الانسان) فعل و فاعل جمله در محل جر مضاف اليه براي يوم (ما) اسم موصول در محل نصب مفعول براي يتذكر (سعي) فعل و فاعل جمله صله موصول است و محلي از اعراب ندارد و ضمير عائد به موصول ضمير مفعولي است كه حذف گرديده تقدير : ما سعاه . محتمل است كه (ما) مصدريه باشد بنابراين سعي را به تأويل مصدر مي برد و اين مصدر مفعول به مي شود براي يتذكر تقدير : يوم يتذكر الانسان سعيه (و) حرف عطف (برزت الجحيم) فعل مجهول و نائب فاعل جمله در محل جر عطف بر جمله يتذكر الانسان (لمن) جار و مجرور متعلق به برزت و من اسم موصول و در محل جر است (يري) فعل و فاعل جمله صله من و محلي از اعراب ندارد و ضمير مستتر در يري عائد به من است (ف) عاطفه تفريعيه و يا