• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

پس به من گفت: محمدبن عبدالله خروج كرده خودش را مهدى مى پندارد، ولى به خدا قسم او مهدى نيست بلكه موضوعى را فقط به تو مى گويم و به احدى ديگر نگفته و نخواهم گفت وآن اين است كه فرزند منهم مهدى موعود روايات نيست ليكن او را از باب تفأل مهدى ناميدممقاتل الطالبين ص 1.67.ابن سيرين مى گفت: مهدى موعود از اين امت است، اوست كه برعيسى بن مريم امامت مىكندكتاب الحاوى للفتاوى ج 2 ص135.عبدالله بن حارث مى گفت: مهدى درسن چهل سالگى قيام مى كند و شبيه به بنى اسرائيل مى باشد.الحاوى للفتاوى ج 2 ص 1.47.ارطاة مى گفت: مهدى درسن بيست سالگى قيام مى كند.الحاوى ج 2 ص 1.48.كعب مى گفت: علت تسميهء مهدى اين است كه به امور مخفى هدايت مى شود.الحاوى ج 2 ص 1.50.عبدالله بن شريك مى گفت: پرچم رسول خدا درنزد مهدى است.الحاوى ج 2 ص 1.50طاوس مى گفت: علامت مهدى اين است كه برفرمانداران خويش سخت گيرى مى كند دربذل اموال سخاوت دارد و نسبت به درماندگان مهربان است زهرى مى گفت: مهدى ازاولاد فاطمه مى باشد.الحاوى ج ص ص 1.50.الحاوى ج 2 ص 1.55حكم بن عيينه مى گويد: به محمدبن على گفتم: ما شنيده ايم يكى از شما اهل بيت خروج مى كند وعدل وداد را برپا مى سازد،آيا اين موضوع صحت دارد؟فرمود: ما هم دراين انتظار واميد بسر مى بريمالحاوى ج 2 ص 1.59.سلمة بن زفر مى گويد: روزى درنزد حذيفه گفته شد كه: مهدى خروج نموده.پس حذيفه گفت: اگر مهدى قيام كند درحاليكه شما قريب العهد به رسول خدا هستيد و اصحاب آن جناب درميان شما زندگى مى نمايند،واقعاً سعادتمند شده ايد. نه، چنين نيست، مهدى ظهور نمى كند تا وقتى كه مردم را شرور وتعديات به ستوه آيند و هيچ غائبى از وى محبوب ترو عزيزتر نباشدالحاوى ج 2 ص 1.59جريردرنزد عمربن عبدالعزيز شعرى را خواند كه ترجمه اش اين است: وجود تو بركت دارد و سيره و رفتارت رفتار مهدى است. باهواى نفس مخالفت مى كنى و شب را به خواندن قرآن مى گذراني.« انت المبارك والمهدى سيرته تعصى الهوى و تقوم الليل بالسور» (كتاب الامامة والسياسة تأليف ابن قتيبه ط سوم ج 2 ص 1.17.)ام كلثوم بنت وهب مى گويد: درروايات وارد شده كه: شخصى بردنيا حكومت خواهد نمود كه همنام رسول خداست.مقاتل الطالبين ط دوم ص 1.62.محمدبن جعفر مى گويد: شرح گرفتارى هاى خودمان رابراى مالك بن انس نقل نمودم. گفت: صبركنيد تا تأويل آيهء« ونريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة ونجعلهم الوارثين» آشكار گردد.مقاتل الطالبين ص 3.59فضيل بن زبير مى گويد: اززيدبن على شنيدم كه مى فرمود: شخصى كه مردم درانتظارش هستند ازاولاد حسين بن على به وجود خواهد آمد.كتاب غيبت شيخ ــ ط دوم ص 1.15.محمدبن عبدالرحمان بن ابى ليلى مى گفت: به خداسوگند: مهدى جز ازاولاد حسين نخواهد بود.غيبت شيخ ــ ص 1.15.

درانتظار مهدى بودند

درانتظار مهدى بودند عقيده به وجود مهدى طورى درمردم رسوخ و نفوذ نموده بود كه از همان صدر اسلام درانتظار ظهورش روزشمارى مى نمودند. پيروزى و تأسيس دولت حق را برايش حتمى مى دانستند. اين انتظار درايام هرج و مرج و بحران هاى موحش وحوادث ناگوار تاريخ، شدت مى يافت و درهر آنى درانتظار تحقق مصداقش بودند و بسا اوقات افرادى را اشتباهاً مصداق واقعى مى پنداشتند:

محمدبن حنفيه

محمدبن حنفيه مثلاً گروهى از مسلمين محمدبن حنفيه را چون همنام و هم كنيهء رسول خدا بود مهدى مى پنداشتند. طبرى مى نويسد: مختار وقتى خواست خروج كند واز قاتلين كربلا انتقام گيرد، مهدويت را به محمدبن حنفيه نسبت داد و خودش را فرستاده و وزير وى معرفى نمود و نامه هايى را دراين خصوص به مردم نشان داد.تاريخ طبرى ج 4 ص 4.49و 494 كامل التواريخ ط اول ج 3 ص339 و 358.محمدبن سعد از ابوحمزه روايت نموده كه : مردم وقتى مى خواستند به محمد بن حنفيه سلام كنند مى گفتند: سلام عليك يا مهدي! اوهم درپاسخ مى گفت: بله، من مهدى هستم و شما را بسوى رشد و خيرهدايت مى نمايم، اسم من اسم رسول خدا و كنيه ام كنيهء رسول خداست. هروقت خواستيد سلام كنيد بگوييد: سلام عليك يامحمد، سلام عليك يااباالقاسم.الطبقات الكبير ط ليدن ج 5 بخش اول ص 6.6.ازاين داستان وامثالش استفاده مى شود كه: جمع شدن نام و كنيهء رسول خدا از خصوصيات وعلائم مهدى موعود بوده است. به همين جهت، محمد بن حنفيه به نام و كنيهء خودش اشاره مى نمود. ليكن بعداز بررسى تاريخ، روشن مى شود كه محمد بن حنفيه ادعاى مهدويت نداشته بلكه ديگران بودند كه وى را به اين عنوان معرفى مى نمودند. او هم درمورد اين لقب گاهى سكوت مى كرد بلكه تأييد مى نمود. شايد علت سكوتش اين باشد كه اميدواربوده بدان وسيله از قاتلين كربلا انتقام گرفته شود و حكومت اسلامى به دست اهلش سپرده شود. محمد بن سعد مى نويسد: محمدبن حنفيه به مردم مى گفت: آگاه باشيد كه اهل حق را دولتى است كه هروقت خدا خواست تأسيس مى شود. هركس آنرا درك نمايد به سعادت بزرگى نائل شده است و هركس پيش ازآن اجلش فرارسد به نعمت هاى بى پايان خدا مى رسد.الطباقت الكبير ج7 بخش1 ص 7.1.محمدبن حنفيه درخطبه ايكه دربين هفت هزار نفر از اصحابش خواند اظهار داشت: شما دراين امر تعجيل نموديد، ليكن به خدا سوگند! دراصلاب شما اشخاصى وجود دارند كه به كمك آل محمد(ص) جنگ مى كنند. دولت آل محمدبركسى پوشيده نيست ليكن وقوعش تأخير خواهد افتاد. سوگند به كسيكه جان محمد به دست اوست: حكومت درخانوادهء نبوت بازگشت مى كندالطبقات الكبير ج 5 بخش 1ص80

محمدبن عبدالله بن حسن

محمدبن عبدالله بن حسن گروهى از مسلمين محمدبن عبدالله بن حسن را مهدى مى پنداشتند.ابوالفرج مى نويسد: حميد بن سعيد روايت نموده كه وقتى محمدبن عبدالله متولد شد آل محمد خوشنود شدند و از پيغمبر روايت مى كردند كه نام مهدى محمد است. پس اميدوار بودند كه محمد، مهدى موعود باشد. او را دوست مى داشتند و درمجالس از وى صحبت مى شد و شيعيان به يكديگر بشارت مى دادندمقاتل الطالبين ص 1.65.بازهم ابوالفرج مى نويسد: وقتى محمد بن عبدالله متولد شد خويشانش وى را مهدى ناميده گمان مى كردند مهدى موعود روايات است. ليكن دانشمندان آل ابيطالب، نفس زكيه اش مى دانستند كه مقدر شده دراحجارزيت كشته شود.مقاتل الطالبين ص 1.57.بازهم مى نويسد: غلام ابى جعفر منصورنقل كرده كه منصور به من گفت: پاى منبر محمدبن عبدالله بنشين ببين چه مى گويد: منهم به دستور وى پاى منبر محمد حاضر شدم. شنيدم كه مى گفت: شما شك نداريد كه من مهدى هستم و واقع هم همين است. پس برگشتم و سخنش را براى منصور حكايت نمودم. گفت: محمد دروغ مى گويد بلكه مهدى موعود فرزند من است.مقاتل الطالبين ص 1.62.سلمة بن اسلم اشعارى دربارهء محمدبن عبدالله سروده كه ترجمه اش اين است: آنچه دراحاديث وارد شده وقتى ظاهر خواهدشد كه محمدبن عبداللهدربين مردم ظاهر شود وزمام امور را دردست گيرد. محمد انگشترى دارد كه خدا آنرا به غيراو نداده است ودروى علاماتى از نيكى و هدايت وجود دارد. اميدواريم محمد همان امامى باشد كه به بركت وجودش قرآن زنده گردد به واسطهء او اسلام رونق گيرد و اصلاح شود و يتيمان بيچاره وعيالمندان نيازمند با خوشى زندگى نمايند. زمين را پرازعدل وداد كند بعدازاينكه ازضلالت و گمراهى پرشده است و اميدها وآرزوهايمان جامهء عمل پوشد .

  • ان الذى يروى الرواة لبيـــــــن له خاتم لم يعطه الله غيــــــــره انا لنزجوان يكون محمـــــــــد به يصلح الاسلام بعد فســــاده ضلالا و يأتينا الذى كنت آمل ضلالا و يأتينا الذى كنت آمل

  • اذا ما ابن عبدالله فيهم تجــــردا وفيه علامات من البروالهــدي اماماً به يحيى الكتاب المنــزل يحيى يتيم بائس ومعمــول و يملاء عدلهاارضنا بعد ملئها ضلالا و يأتينا الذى كنت آمل

فقهاى مدينه و احاديث مهدى

فقهاى مدينه و احاديث مهدى ابوالفرج مى نويسد وقتى محمدبن عبدالله بن حسن خروج كرد محمدبن عجلان كه ازفقهاى مدينه بود باوى خروج نمود. هنگاميكه محمدبن عبدالله كشته شد جعفربن سليمان حاكم مدينه محمدبن عجلان را احضار نموده گفت: چرا با آن مرد دروغگو خروج نمودي؟ سپس دستور داد دستش را قطع نمايند. فقهاى مدينه و بزرگانيكه حاضر مجلس بودند بعنوان شفاعت عرضه داشتند: اى امير! محمدبن عجلان فقيه و عابد مدينه است اميدواريم مورد عفو قرارگيرد زيرا موضوع برايش مشتبه شده و خيال كرده كه محمدبن عبدالله همان مهدى موعود روايات استمقاتل الطالبين ص 193.درجاى ديگرمى نويسد: وقتى محمدبن عبدالله بن حسن خروج نمود، عبدالله بن جعفر كه از علما و فقها و اصحاب حديث مدينه بود باوى خروج كرد. بعدازكشته شدن محمدبن عبدالله، فرار كرد. مخفى بود تااينكه امانش دادند. روزى برجعفربن سليمان حاكم مدينه وارد شد پس باو خطاب نموده گفت: بااين مرتبهء علم و فقاهت چرا با محمد خروج كردي؟! درپاسخ گفت: علت همكارى من با محمد بن عبدالله اين بود كه يقين داشتم مهدى موعودى است كه رواياتى