چگونه، چند، چندمين. اين صفت معمولا پيش از موصوف مى آيد: اى كاش ، اروند رود مى گفت
چهكسى فرمانش داد كه تا آن شب، سكوت كند تا تو به مرز سلامت و پيروزى برسى.
پنج. صفت مبهم صفت مبهم صفتى است كه يك ويژگى موصوف را به طور نامعيّن نشان مى دهد:
چند،بعضى،فلانى،هر،همه،ديگر،هيچ. مثلاً «چند» نشان مى دهد كه موصوفِ آن شمارش شده است، امّا اين شمارش به نحو مبهم رخ داده است. اين صفت معمولا پيش از موصوف قرار مى گيرد: اين اعتبارات لفظى
هيچچيز را تغيير نمى دهند... .
شش. صفت تعجّبى صفت تعجّبى صفتى است كه بيان كننده تعجّب درباره موصوفِ خود است:
چه،چگونه،چقدر. اين صفت پيش از موصوف مى آيد: اى يادگار رسول! زيستن بى تو
چه سخت است! معمولاً صفت تعجّبى از لحاظ ظاهر با صفت پرسشى يكسان است و بايد با توجّه به معناى آن در جمله، دريابيم كه براى پرسيدن است يا تعجّب. گاه لحن جمله نيز مؤثّر است. مثلاً جمله زير با دو لحن پرسشى و تعجّبى قابل خواندن است: اين باغ
چقدر زيبا است؟ اين باغ
چقدر زيبا است!
تقسيم صفت از نظر ساخت يك. ساده = صفتى كه قابل تقسيم به جزءهاى معنى دار يا اجزاى معنى دار و معنى ساز نباشد.
دو. مركّب = صفتى كه داراى چند جزء معنى دار باشد يا از چند جزء معنى دار و معنى ساز تركيب شده باشد:
گلعذار،سنگدل،ششم (شش + ـُ م)،
اَمرداد (اَ + مرداد)،
بخرد (بـ + خرد)،
بارور. برخى پسوندهاى سازنده صفت مركّب از اين قرارند:
1.
سان: فرشته سان = مانندِ فرشته.