• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

همه حلقه هاى آن به يكديگر وابسته و پيوسته اند و اگر حلقه اى از آن بگسلد، ديگر حلقه ها نيز خواهند گسست. بنابراين، هيچ يك از اجزاى زبان را نمى توان مستقل از ديگر اجزا در نظر گرفت و ماهيّت يا تحوّل آن را جداگانه بررسى كرد. به اين ترتيب، زبان مجموعه اى از دستگاه هاى كوچك است كه از تركيب آن ها، دستگاه هاى بزرگ تر پديد مى آيد و از تركيب خود اين دستگاه ها، كلّ زبان شكل مى گيرد. هر دستگاه داراى اجزايى است كه بر اساس سلسله مراتب، هم با يكديگر و هم با دستگاه خود و دستگاه هاى ديگر ارتباط متقابل دارند. خصوصيّت خطّى زبان: مهم ترين تفاوت زبان با ديگر دستگاه هاى نشانه، مانند دستگاه نشانه هاى رانندگى، اين است كه بر خط(1) جارى است و لذا داراى يك بُعد است; يعنى كلمات مانند حلقه هاى زنجير به يكديگر پيوسته اند و به توالى در پى هم مى آيند. اين را اصطلاحاً زنجير كلام مى گويند. اين خصوصيّت خطّى و زنجيره اى در حقيقت از خصوصيّت صوتىِ زبان ناشى مى شود، زيرا رشته پياپى كلام در زمان جارى است و زمان داراى يك بُعد است. مثلاً در زبان، صوت ها يكايك و با تقديم و تأخير، گفته و شنيده مى شوند; امّا پرده نقّاشى يكجا و يكباره ديده مى شود و تابع توالى خطّى نيست. درست به دليل همين خصوصيّت خطّى و توالى زنجيره اى است كه آحاد و اجزاى زبان بايد طبق قواعد و موازين دستور زبان با يكديگر تركيب شوند تا بتوانند بر معانى دلالت كنند. از همين رو است كه زبان بى دستور در جهان وجود ندارد.

خصوصيّت تجزيه دوگانه زبان: پس زبان دستگاهى از نشانه ها است كه روى خط جريان دارد. امّا اين تعريف براى زبان بس نيست، زيرا «جريان بر خط» منحصر به زبان نيست و هر نشانه اى كه وابسته به زمان باشد، خطّى است، مانند علائمى كه به وسيله نور آينه داده مى شوند. به تعبير آندره مارتينه(2)، زبان شناس معاصر فرانسوى، خصوصيّت ممتاز زبان اين است كه آن را مى توان دوبار تجزيه يا تقطيع كرد: بار اوّل به اجزايى كه هم داراى صورت صوتى يا دال و هم داراى محتواى معنايى يا مدلول هستند; و بار دوم به اجزايى ديگر كه فقط داراى صورت صوتى بدون هيچ محتواى معنايى هستند. مثلاً در جمله «بسيج مدرسه عشق است»، يك بار چنين تجزيه اى صورت مى گيرد: (بسيج + مدرسه + عشق + است) و بار ديگر، چنين: (ب + ـَس + ى + ج = بسيج; ...). هر يك از اجزاى تجزيه نخست را تكواژ مى نامند. تكواژ را نبايد با واژه مشتبه كرد. تكواژ كوچك ترين واحد معنى دار زبان است و ممكن است يك واژه از چند تكواژ درست شده باشد، مثل واژه مى خنديم كه سه تكواژ دارد: مى + خند + يم. هر يك از اجزاى تجزيه دوم را واج مى نامند. واج را نبايد با حروف مشتبه كرد; زيرا واج به اعتبار

1. در اين جا، مراد از خط، خطّ هندسى است و نه كتابت. .tenitraM إrdnA. .