• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

يك. صفت بيانى صفت بيانى ويژگى اسم را از بُعدى خاص نشان مى دهد و اقسام مهم آن عبارتند از: ساده، فاعلى، مفعولى، نِسْبى.

صفت بيانى ساده تنها بر چگونگى موصوف دلالت مى كند: عموحسن... يك مؤمن واقعىاست و يك انسان حقيقى.

صفت فاعلى نشان مى دهد كه موصوف كننده كارى است. بعضى ساخت هاى صفت فاعلى از اين قرارند: ـ بن مضارع + ـَ نده: رزمنده. اين ساخت معمولاً بر شغل و پيشه دلالت مى كند و نوعاً ناپايدار بودنِ وصف را نشان مى دهد. ـ بُن مضارع + آن: دعاگويان. اين ساخت را «صفت حاليّه» نيز مى نامند، زيرا بر ناپايدار بودنِ وصف دلالت مى كند. ـ بُن مضارع + آ: شنوا. اين ساخت برابر است با «صفت مشبّهه» در عربى و معمولا پايدارىِ وصف را مى رساند. ـ بُن ماضى يا بُن مضارع يا اسم+ آر: خواستار،خريدار، پرستار، دوستار. ـ بُن ماضى يا بُن مضارع يا اسم + گار: آفريدگار،پرهيزگار،يادگار. ـ بُن ماضى يا بُن مضارع يا اسم + گر: رُفتگر،توانگر،خُنياگر. ـ اسم + بن مضارع: حق جو،طاقت سوز،گُل فروش. توضيح: گاه پيش مى آيد كه ساختِ «اسم+ بن مضارع» معناى صفت مفعولى دارد، همچون زركوب(جلد زركوب)، دستباف (فرش دستباف)، اسرارآميز(قصّه اسرارآميز)، دست آموز(پرنده دست آموز)، دلپذير (كتاب دلپذير).

صفت مفعولى نشان مى دهد كه موصوفْ مفعول است. ساخت اين صفت چنين است: «بن ماضى متعدّى + هاى غير ملفوظ + شده»، مانندِ گرفته شده،ديده شده .گاه جزءِ شده حذف مى شود و گاه نيز هاء حذف مى گردد، مانند اشك آلود (= اشك آلوده شده). البتّه گاه بُن ماضى لازم در ساختِ مزبور به كار مى رود. بايد دقّت داشت كه در اين حال، ديگر صفت مفعولى ساخته نمى شود، بلكه صفت فاعلى به دست مى آيد: رفته،گذشته، آمده،خُفته،مُرده،شوريده،گريخته،نشسته، ايستاده.

1. با سرود خوان جنگ در خطّه نام و ننگ/19.

2. مثلاً«سامع» يعنى شنونده و «سميع» يعنى شنوا; «باصر» يعنى بيننده و «بصير» يعنى بينا; «عالم» يعنى داننده و «عليم» يعنى دانا.