• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

پيچيده، نخست بايد اركان جمله و آن گاه اجزاى آن را تشخيص داد. اين تحليل سبب مى شود كه به هنگام انتقال مطلب به زبان مقصد، منظور اصلى را انتقال دهيم و نه فرعيّاتِ اصل نما را. به اين مثال بنگريد: neewteb ragic a htiw tas eh sa niagarevo dna revo snoitseuq eseht flesmih deksa eH.taes etisoppo eht no tuo dehcterts sgel gnol sih dna hteet sih در اين جمله، با سه قسمت رو به روييم: يك جمله پايه و دو جمله پيرو. جمله داراى يك خط، پايه است; جمله داراى دو خط، پيرو اوّل است; و جمله داراى سه خط، پيرو دوم است. با اين تحليل، ترجمه جمله مزبور بسيار ساده مى شود: همچنان كه نشسته بود و سيگارى به لب داشت و پاهاى درازش را بر صندلى مقابل نهاده بود، پياپى از خود چنين سؤال هايى مى كرد. اگر آن تحليل دستورى در اين جمله مركّب صورت نپذيرد، احتمالاً مترجم جمله هايى از اين گونه را تحويل خواهد داد: او اين سؤال ها را پياپى از خود مى پرسيد. در همين حال، با يك سيگار بين لبانش نشسته بود و پاهاى درازش روى صندلى مقابل پهن بود. به منظور تحليل جمله در هر زبان، بايد جمله هاى هسته اى را در آن زبان شناخت. مثلا بايد دانست كه در زبان عربى، جمله هاى هسته اى عبارتند از: ـ فعل لازم + فاعل: عَلِمَ اللّه. ـ فعل متعدّى + فاعل + مفعولٌ به: عَلَّمَ اللّه الإِنسانَ. ـ فعل ناقص + اسم + خبر: كان اللّهُ عليماً. ـ مبتدأ + خبر: اللّهُ عليمٌ. پس از شمارش جمله هاى هسته اى، درمى يابيم كه جمله مورد تحليل ما در كدام دسته قرار مى گيرد. به اين سان، اركان و اجزاى جمله بازشناخته مى شوند. اين، مثالى از كاربرد تحليل دستورى در ترجمه است. پيدا است كه ديگر آگاهى هاى دستورى نيز مى توانند راهگشاى ترجمه باشند. شناخت قيدها و انواع آن ها، آشنايى با حروف اضافه و ربط و كاربردهاى مختلفشان، بررسى نقش هر كلمه در جمله، و ديگر گونه هاى تحليل دستورى نقشى مهم در صحّت و روانىِ ترجمه دارند.