• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

امّا فارسى زبانان در همين مقوله مى گويند: مانند گاو مى خورَد. پيدا است كه مترجم بايد در اين جا به بار كنايىِ جمله توجّه كند و آن را به شكل مصطلح فارسى درآورد. همچنين بايد به تفاوت ساختارى در زبان هاى مختلف توجّه داشت. ممكن است كلمه اى در ساختار جمله يك زبان، حَشو نباشد، ولى در زبان ديگر حشو باشد. در اين جا، مترجم بايد كلمه يا عبارت حشو را حذف كند. مثلاً انگليسى زبان مى گويد: براى نخستين بار، او را در ساحل ديدم. امّا در ساختار جمله فارسى، براى حشو است. از اين ها گذشته، بايد نحوه انتقال مفاهيم را نيز در نظر گرفت. معمولاً زبان هاى گوناگون،نحوه هاى مختلفى براى اداى يك مطلب دارند. براى مثال، دو ترجمه از يك جمله انگليسىرا بنگريد: I work as a reporter. من به عنوان يك خبرنگار كار مى كنم. من خبرنگار هستم. روشن است كه جمله اوّل نتوانسته معنا را به درستى انتقال دهد، زيرا با نحوه بيان در زبان مقصد هماهنگ نيست. اين هماهنگى در جمله دوم به خوبى نمايان است و هر خواننده فارسى زبان آن را با فضاى زبانى خويش همساز مى يابد. از همين قبيل است تفاوت واژگان براى انتقال معنا، در زبان هاى مختلف. مثلاً انگليسى زبان معمولاً پيش از اسم نكره، از حرف a يا an استفاده مى كند. در زبان فارسى، نبايد اين واژه رابه يك ترجمه كرد; زيرا در فارسى، يك براى شمارش است نه تنكير. به اين جمله عنايت كنيد: This is necessary for a moslem. اين جمله را به دو گونه مى توان ترجمه كرد: اين براى يك مسلمان ضرورت دارد. اين براى هر مسلمان ضرورت دارد. معلوم است كه جمله دوم با نحوه بيان فارسى هماهنگ است. اصولاً بسيارى از يكهاى رايج در متون امروز از همين گونه اند و معمولاً بايد به جاى آن ها كلمه هر را قرار داد يا حذفشان كرد; همچون: براى يك انسان، تقوا برترين توشه است. (صحيح: براى انسان) يك حشرهدر طبيعت، به قدر خود، مفيد است. (صحيح: هر حشره)