• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

ترس سايه اى گذرا بر خاطرم افكند، همچون گذرِ سايه گنجشكِ دير كرده اىدر نيمه روزِ چلّه تابستان بر دشتى باير. همچنين توالىِ بسيار خوش آهنگ سين و شين را در قطعه زير ملاحظه كنيد كه چه پژواك زيبايى پديد آورده است: ياشا نشست به انتظار طلوع، به انتظار لحظه اى كه دستى ناپيدا از پسِ كوه هاى دور، آن سينى سنگين طلا را به آسمان صحرا بفرستد و رنگ نارنجى را چون دانه هاى زر، از درون سينى زرّين، مشت مشت به دشت بپاشد. طلوع را از پشت پرده اشك ديدن زيبا است. گفتنى است كه خوش آهنگى از دو زاويه قابل تحليل است; گاه از حيث طنين و وزن واژه ها و گاه از لحاظ آهنگ خاصّ عبارات و جمله ها. در دو مثالى كه گذشت، آهنگ جمله ها دلنشين و مطنطن بود. علاوه بر اين، لطافت و آهنگ خوش واژه ها نيز مى تواند در خوش آهنگى متن مؤثّر افتد. بعضى از قواعد خوش آهنگى را مى توان به اين ترتيب برشمرد:

يك. واژه داراى تَنافُر حروف (= ستيزآوايى) نباشد. بدين منظور، بايد: ـ دو حرف همسان پياپى تكرار نشوند. مثال: خاك كش، برگ گير، جنگ گاه، برف فام. مثلا فردوسى كه به خوش آهنگى واژه ها بسيار عنايت داشته، به جاى «جنگ گاه» واژه هاى«رزمگاه» و «آوردگاه» را به كاربرده است. ـ حروفى كه مخرجشان به هم نزديك است، كنار هم نيايند. مثال: دوستدار، خاك گير، شب پره. ـ از هجاهاى بلند و كشيده اى كه به حروف خشنى مانند «خ» و «ت» پايان مى پذيرند، پرهيز شود. مثال: كيهان شناخت، روان شناخت. به جاى اين واژه ها، مى توان از واژه هاى زيباتر «كيهان شناسى» و «روان شناسى» استفاده كرد. به همين سبب است كه مردم «لُوسْتْر» را «لُوسْتِر» مى خوانند، در حالى كه اوّلى واژه اصلى است. ـ چندين هجاى متوسّط در كنار هم قرار نگيرند. مثال: دلدارآزارى، هَمْكِردارى. ـ ياى صامت پيش از ياى مصوّت نيايد. مثال: خانه يى. در اين حال، خوب است «خانه اى» نوشته و خوانده شود.

1. نفرين زمين.

2. آتش بدون دود; برگرفته از: زبان فارسى، سال سوم نظام جديد آموزش متوسّطه(شماره4/249)، ص 80.