• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

نيز حرف هايى خاص و پيام هايى معيّن را در آثار خويش تبليغ مى كنند; امّا آن گاه كه نوبت به تبليغ دين و مفاهيم دينى و ارزش هاى اخلاقى مى رسد، گروهى فغان برمى آورند كه هنر نبايد در قيد و بند درآيد! در انديشه توحيدى، هيچ كس و هيچ چيز، جز در دايره تعلّقش به خداوند ارزش گذارى نمى شود. حتّى زيباترين پديده هاى هستى، اگر مفيد نباشند و حظّى معنوى يا مادّى به موجودات عالَم نرسانند، حقيقتاً زيبا نيستند. ادبيّات هم وقتى در خدمت ارزش هاى والا و اهداف پاك نباشد، هرگز ارج و مقامى ندارد و در جان ها نمى نشيند. آلبركامو معتقد است: از اين لحظه، ديگر نمى پذيرند كه هنرمند حقّ گوشه گيرى داشته باشد; و آنچه در برابرش قرار مى دهند، رؤياهايش نيست، بلكه واقعيّتى است كه همه در آن زندگى مى كنند و از آن رنج مى برند. هاينريش بُل مى گويد: براى من، تعهّد لازمه نويسندگى است; پايه آن است. چيزى كه من بر اين پايه بنا مى كنم، همان چيزى است كه از هنر مى فهمم. اصولاً «درد» داشتن، سنگ بناى هنر است. هنرمند بى درد، مانند پرنده در قفس، دنيايى بس تنگ و آرزوهايى بس حقير دارد. همه هنرمندان متعهّد جهان، به گونه اى از اين معنا سخن گفته اند; از شيخ ابوالحسن خرقانى خودمان تا آندره مالرو و آستورياس، نويسندگان نام آور جهان امروز: اگر از تركستان تا به درِ شام كسى را خارى در انگشت شود، آن از آنِ من است; و همچنين از ترك تا شام كسى را قدم در سنگ آيد، زيانِ آن مرا است. و اگر اندوهى در دلى است، آن دل از آنِ من است. (شيخ ابوالحسن خرقانى) هدف و وظيفه اصلى نويسنده اين است: آگاه كردن انسان ها به عظمتى كه درون آن ها است و خود، از آن غافلند. (آندره مالرو) من از ادبيّات متعهّد چنان ادبيّاتى را درمى يابم كه به نيازهاى يك ملّت پاسخ بدهد; كه صداى مردم يك سرزمين و پُلى باشد كه انعكاس رنج ها و سختى ها يا وقايع زندگى آنان را به اذهان ملل ديگر منتقل سازد تا پژواكى جهانگير و جهانى بيافريند. (آستورياس)

1. لوازم نويسندگى/ 204.

2. همان/ 88.

3. همان/ 106.

4. همان/ 84.

5. همان/ 76.