• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

تو چه فكر مى كنى؟ راستى كدام يك درست گفته اند؟ من كه فكر مى كنم گل به راز زندگى اشاره كرده است هر چه باشد او گل است گل، يكى دو پيرهن بيش تر ز غنچه پاره كرده است خوب است به مناسبت، از يك گِله كهنه نيز در اين جا ياد شود. مضامين دينى ما همچون گنجينه هايى فاخر و ارجمندند كه گرچه گوهرى ثابت و اصلى نامتغيّر دارند، آن ها را در شكل هاى گوناگون مى توان عرضه كرد. اين شكل ها بايد به تناسب هر روزگار تازه و نو شوند و از ظاهر كهن و مندرس درآيند. گرانبهاترين قطعه الماس را اگر در پارچه اى كهنه و رنگ رفته بپيچند، هرگز تماشاگران را برنخواهد انگيخت; امّا گاه يك قطعه آهنِ خوش رنگ و آب كه در جايگاهى زيبا قرار گرفته و با سليقه عرضه شده است، نگاه ها را در پى خود مى كشد. مفاهيم دينى نيز بايد با سليقه و ظرافت و ابتكار عرضه شوند. در اين جا به يك مثال اكتفا مى كنم: هر چند وقت يك بار، مناسبتى خاص فرا مى رسد، خواه در سوگ امامى و بزرگوارى و خواه در ميلادى يا گراميداشتى. هنگامى كه بوى طراوت و تازگى از چنين عباراتى به مشام مى رسد، مخاطبان به اهتزاز در مى آيند و لذّت معنوى فراوان مى برند. مثلاً اين دو جمله را با هم مقايسه كنيد و بنگريد كه بكر بودن جمله دوم چگونه آن را دلنشين تر و مؤثّرتر مى سازد: ـ خجسته ميلاد دهمين كوكب آسمان ولايت و امامت را تبريك عرض مى كنيم. ـ برآمدن دهمين بهار آفرينش مبارك باد! حال مى توان با صيقل زدن واژه ها و عبارات، همين تعابير تازه را زيباتر و رساتر كرد وآن ها را به قدرى جلا داد كه همه جوانان و نوگرايان روزگار ما به آسانى با مناسبت هاى سنّتى خو بگيرند. مثالى زيبا از همين باب را بنگريد در تعبيرى كه از انقلاب اسلامى ايران شده است. دقّت كنيد كه تعابير هرگز كليشه اى و فرسوده و زنگ زده نيستند و بوى شعار و دلمردگى نمى دهند: خون، كلمه شد; و كلمه، خون. و خورشيد مى نوشت... رود بزرگ آفتاب كه از چشمه ساران فجر جارى گشته بود، در بستر شوراب روزهاى خونين، مى رفت تا سكّوهاى بلند نور را در همه جا بر پاى دارد; و تا پيامِ شورآورِ سپيده دمان را به ستيغ افراشته حماسه هاى مقدّس برساند ... .

1. قيصر امين پور; برگرفته از: فارسى، سال دوم دوره راهنمايى تحصيلى (شماره 115)، ص 137.

2. تفسير آفتاب / 11.