• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

در رگ هاى سهراب مى دود. تاخت و تازش را زير پوست او مى شد ديد. بعضى وقت ها زندگى كردن غير ممكن است. جاى راديوتراپى مى سوخت. تكان نمى توانست بخورد. حتّى سنگينى ملافه دردناك بود. شايد در سرطان خون هر گلبولى تيغى است كه تار رگ ها را مى خراشد. در اين چند سطر از داستانى نام آور نيز مى توانيد تجلّى تشبيه را به خوبى ببينيد. نويسنده با تشبيهات لطيف و عاطفى از چشم يوسف، خواننده را به بسيارى از حالات و خصوصيّات او راهنمايى مى كند: چشم هاى يوسف او را مى نگريست; چشم هايى كه از آسمانِ صاف همين روزهاى بهارى پررنگ تر بود. انگار هميشه يك قطره اشك ته چشم هاىِ يوسف نهفته بود، مثل دو تا زمرّدِ مرطوب.

1. شاهرخ مسكوب، برگرفته از: زبان فارسى، سال سوم نظام جديد آموزش متوسّطه (شماره4/249)، ص 118.

2.سووشون.