• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

اشك، در چشم آسمان حلقه مى زند; اين دشت هاى خاموش كه بسا روزها انسان هاى رنجيده از آن عبور كرده اند; اين نيزارهاى در سكوت فرو رفته، اين روستاهاى شبگرفته، اين جغد فغانگرِ ويرانه ها و اين خون آوا شباهنگِ نالان، چه رازها كه نمى گويند و چه همدردى ها كه با انسان ندارند... اين شب، همين شب تيره، شاهد چه جناياتى بوده كه بر مظلومين رفته است و همين خورشيد فروزان، روشنگر زندگى ها، چه بيرحمى ها و دلسنگى ها ديده و بر چه شاخ و بَرهاى بَرومند كه به ستم در درختزار زندگى خشك شده اند، تابيده است. نويسنده بايد همه محسوسات را به خوبى درك كند تا بتواند از وصف آن ها صحنه اى بديع بيافريند. او بايد آنچه را ديگران نمى بينند يا خوب نمى بينند، تماشا كند و در اثر خويش بى كم و كاست نشان دهد. امّا اين كافى نيست. يك نوشته وصفى آن گاه كمال مى پذيرد كه عواطفى را برانگيزد و راه به جايى ببرد. مثلا صحنه اى تاريخى را زنده كند يا پديده اى اجتماعى را تصوير نمايد. مثال اين گونه وصف، ترسيمى است از شب كوير: غروب ده در كوير، با شكوه و عظمتى مرموز و ماورائى مى رسد و در برابرش هستى لب فرو مى بندد و آرام مى گيرد. ناگهان، سيل مهاجم سياهى، خود را، به ده مى زند و فشرده و پرهياهو در كوچه ها مى دود و رفته رفته در خَمِ كوچه ها و درون خانه ها فرو مى نشيند و سپس سكوت مغرب باز ادامه مى يابد، مگر گاه فرياد گوسفندى غريب كه با گله در آميخته است و يا ناله بزغاله آواره اى كه در هياهوى پرشتاب، راه خانه خود را گم كرده است، كه لحظه اى بيش نمى پايد. شب آغاز شده است. در ده چراغ نيست. شب ها به مهتاب روشن است و يا به قطره هاى درشت و تابناك بارانِ ستاره: مصابيح آسمان. ... آسمان كوير، اين نخلستان خاموش و پر مهتابى كه هر گاه مشت خونين و بيتاب قلبم را در زير باران غيبى سكوتش مى گيرم و نگاه هاى اسيرم را همچون پروانه هاى شوق، در اين مزرع سبز آن دوست شاعرم رها مى كنم، ناله هاى گريه آلود آن روح دردمند و تنها را مى شنوم: ناله هاى آن امام راستين و بزرگم را كه همچون اين شيعه گمنام و غريبش در كنار آن مدينه پليد و در قلب آن كوير بى فرياد، سر در حلقوم چاه مى بُرد و مى گريست. چه فاجعه اى است در آن لحظه كه يك مرد مى گريد...! چه فاجعه اى! و اين هم نمونه اى از وصف يك درياچه، به زبانى ساده و گويا: به فاصله كمى از جنگل هاى پوشيده از درختان اَمرود، پسته وحشى، بلوط، و مازو، درياچه اى كوچك، شگفت، و زيبا بر زمين دامن گسترده است. بر خلاف درياچه هاى ديگر، نه تنها هيچ

1.سرود جهش ها / 3 و 4.