• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

مُطابقه (تَضاد): از شكارهاى قديمش لاف مى زد. ولى شاهد زندهنداشت. همه شاهدهايش مردهبودند. (ص 254) نيمى از قطارش را با فشنگِ خالى، پُرمى كرد.(ص 254)

مراعات نَظير: با قباو رداهم كه بود، نمى گذاشت طلبكارها ناراضى و نوميد شوند. (ص 255) از دو برگىپيدا بود كه گندم بود و جو نبود.(ص 256) سَجع با آهنگ واژه ها: براى رتقو فتقامور به چادرهاى بنكوى خود سر مى كشيد. شق و رق بر خانه زين جاى مى گرفت.(ص 254) سجع با تساوى قطعه هاى سه تايى: مى خواست بتازد، تند بتازد. تا افق هاى دور، تا قلّه هاى بلند، تا دشت هاى بيكران ... او نمى توانست به شش پرو چماقو يك لول حسن موسى دل ببندد. او نمى توانست با چوب و چگل چوپانى و گاو آهن زراعتدلخوش باشد. (ص 256) سجع با تكرار واژه ها: ليكن راه نداشت. راه به جايى نداشت. (ص 256) از دو برگى پيدا بودكه گندم بودو جو نبود.(ص 256) سجع با آهنگ آخر جمله ها: انسان را به ياد ستون هاى تخت جمشيد مى انداخت، ولى بارى گران بر دوش داشت. (ص255) با سرودخوان جنگ در خطّه نام و ننگ: جناس: لشكر حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله) را، وصفش را شنيده اى؟ همان كه فاتح فتحالمبين بود. (ص 19)

جناس: الان... نصف شهر مثل ماهى زنده در تابهبه بيتابىمى افتند. (ص25)

لفّ ونشر مشوّش: من جنگى مثل فاو نديدم. مو به تنت راست مى شد. هر چه قدرتو شهامت و اعتقادمى خواستى، آن جا مى ديدى. انقلابرا آن جا مى ديدى. نماز و روزهرا آن جا. جنگ تن به تن را آن جا. (ص 18)