• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

باشد. مثلاً در پاراگراف مزبور، به درستى، هسته پاراگراف «اقامه برهان نظم براى اثبات وجود خدا» است. حال اگر هسته پاراگراف، خودِ «برهان نظم» به طور كلّى بود، بايد در يك پاراگراف به همه مطالب مربوط به اين برهان پرداخته مى شد، از قبيلِ«اقامه اين برهان براى اثبات وجود خدا و رابطه آن با برهان هاى ديگر»، «تعريف برهان نظم»، و «نقدهاى وارد شده بر اين برهان». روشن است كه هر يك از اين موضوع ها، بايد هسته پاراگرافى مستقل باشد. اين كه در نوشته اى چند پاراگراف وجود داشته باشد، به مقدار مطالب هر نوشته و سَبْك و قالب آن بستگى دارد. در نوشته هاى متعارف و مقالات معمول، مناسب است كه در هر صفحه كتابى دست كم دو پاراگراف ديده شود، البتّه مشروط به اين كه مطلب چنين اقتضا كند. مطلبى كه در يك پاراگراف بيان مى شود، نبايد در پاراگرافى ديگر تكرار شود، مگر اين كه تكرار آن ضرورت داشته باشد. مثلاً گاه مطلبى را به اجمال بيان مى كنيم و در جاى ديگر مى خواهيم آن را به تفصيل بازگوييم. در اين حال، بايد ديگر بار تصويرى از مطلب به خواننده ارائه دهيم. امّا در غير ضرورت، هرگز نبايد پاراگراف ها اشتراك مطلب داشته باشند. وحدت و انسجام پاراگراف اقتضا مى كند كه هر موضوع در جاى خود بيايد و پاراگرافى را كه جايگاه موضوعى ديگر است، اشغال نكند. ميان پاراگراف ها بايد پيوستگى كامل باشد تا خواننده همگام با نويسنده پيش رود و رشته كار را از دست ندهد. هرگاه نويسنده از انديشه اى به انديشه ديگر منتقل مى شود، بايد خواننده را نيز با خود همراه ببرد، به گونه اى كه ميان آن دو جاى خالى احساس نشود. البتّه گاه نويسنده با انتقال از يك پاراگراف به پاراگراف ديگر مضمون را عوض نمى كند، بلكه جنبه اى ديگر از مضمون را پى مى گيرد يا آن را به شيوه و سياقى ديگر بازگو مى كند. اين، خود، به تنوّع و چشمنوازى نوشته كمك مى كند. معمولا در آغاز هر پاراگراف، كلمه يا عبارتى مى آيد كه انتقال از مضمون يا جنبه يا سياق را به خواننده بفهماند و او را آماده اين انتقال سازد. امّا بِه ترين شيوه، «گذارِ بازتابى» است، يعنى طنين و پژواك انديشه پاراگراف پيشين در پاراگراف بعد آورده شود. اين طنين افكنى گاه به صورت تكرار واژگان و عبارات يا جمله آخر پاراگراف پيش، و گاه به شكل آوردن چكيده آن يا اشاره به آن است. يادآورى مى كنيم كه همه اين شيوه هاى گذار و انتقال مى توانند به تنوّع و تناوب در يك نوشته به كار روند. اكنون، به نمونه اى از انتقال به پاراگراف بعد بنگريد كه از نوعِ «ربطِ واژگانى با آوردن قيد تأكيد» (= و البتّه) است: اگرچه خداوند دنيا را زندان مؤمنان خواسته است، اين محبس و تنگنا را نه براى تعذيب آنان، كه براى تربيتشان، ساخته است تا در رهگذار طوفان ها و كوران ها چون درختى ستبر، قامت راست كنند و آن گاه كه بهار مى رسد، بار و بر دهند و رهگذران را از سايه خويش آرامش بخشند.