• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

دوم. نوشته هاى بى مقدّمه در اين نوع نوشته، نويسنده بدون مقدّمه چينى به سراغ اصل موضوع مى رود. اين نوع نوشته اگر از جاى مناسب آغاز شود و بتواند خواننده را سر شوق آورد و به دنبال خود بكشاند، مناسب است. از آن جا كه انتخاب مقدّمه اى بجا و شيوا كارى فنّى و استادانه است، بسيارى از نويسندگان همين نوع دوم را برمى گزينند و از مقدّمه چينى پرهيز مى كنند. در اين حال، پاراگراف اوّل بسيار مهم و اثر گذار است. در چنين نوشته اى، پاراگراف اوّل بايد آن قدر پُر طَنين و محكم باشد كه بتواند روح نوشته را منعكس سازد. مثلاً مطلبى با موضوع «مصائب» چنين آغاز شده است: زندگى انسان، از نخستين روز تا واپسين هنگام، با شيرين دلى ها و تلخكامى هاى فراوان همراه است. گاهى پيروزى ها و سرخوشى ها او را بر قلّه شادمانى و لذّت مى نشانند و گاه شكست ها و رنجورى ها وى را به ژرفناى اندوه و حسرت مى كشانند... . به نظر مى رسد نويسنده توانسته است پيام اصلى خود را در اين جمله ها به نحوى منعكس كند كه زمينه انتقال حرف هاى جزئى و درونىِ متن فراهم آيد. در اين جا نيز مسأله مهم آن است كه هم واژه ها خوب انتخاب شوند و هم رنگى از تازگى در آن باشد. در پاراگراف زير كه آغاز يك متن در موضوع «صورت هاى خيال در شاهنامه» است، نويسنده سؤالى معمّاگونه و رازآميز را پيش مى كشد تا خواننده را براى جستوجويى عميق و موشكافانه آماده كند: هيچ دانسته نيست كه فردوسى در كار سرودن شاهنامهو پرداختن به جوانب گوناگون اين حماسه بزرگ مشرق از رمزها و رازهاى كار خود چه مايه آگاهى داشته و چه اندازه اين خصايص شگفت آور كار او، ناآگاه و حاصل طبيعت شاعر و ذوق متعالى او بوده است. آنچه مسلّم است اين است كه شاعران قبل از وى و گويندگان پس از او، همه در بيش تر زمينه هاى كار به رمزهاى توفيق او دست نيافته اند و با اين كه همواره به باريك وَهْم كوشيده اند، ارزش كارهاشان در جنب اثر عظيم او خُرد و اندك جلوه كرده است. با اين كه اشراف او بر مجموع لحظه ها و حالت ها و روحيّات قهرمانان چيزى است آشكارا و ديگران درباره آن به تفصيل سخن گفته اند و با آن كه تسلّط او بر گروه هاى كلمات چيزى است كه در نخستين برخورد با شاهنامه آشكار مى شود، باز هم بايد در جستوجوى رازهاى ديگرى باشيم كه عامل اين برجستگى و كمال است و هرگاه كه شاهنامهرا از يك زاويه خاصّ نگرش مورد مطالعه قرار دهيم، به يكى از اين نكته ها برخواهيم خورد.

سوم. نوشته هاى از ميانه اين شكل معمولاً در قطعه هاى ادبى و داستان هاى كوتاه ديده مى شود. در اين حال، نويسنده