مُذْ و مُنْذُ:اين دو حروف در زمان ماضي براي ابتداء غايت و در زمان حاضر براي ظرفيت مي آيند ، مثل:ما رأيتُهُ مُذْ يَوْمِ الجمعةِ و مثل : ما رأيتُهُ مُنْذُ يَوْمِنا.
معاني حتّي:
1-انتهاء غايت ، مثل : أكَلْتُ السَّمَكَةَ حَتّي رَأسِها.
فرق بين (حتّي) و (إلي) دراين است كه ما بعد (حتّي)داخل در حكم ما قبل است بخلاف (الي)
2-به معناي مع، مثل: قَدِمَ الحاجُّ حَتّي المُشاةِ.
«حَتّي» نيز از حروفي است كه بر ضمير داخل نمي شود.
واو قَسَم:
مثل وَاللهِ لأضْرِبَنَّ زيداً.
متعلّق واو قسم همواره مخذوف است ، پس در اينجا « وَاللهِ » متعلّق به «اُقْسِمُ» محذوف است و اين حرف بر ضمير داخل نمي شود.
تاء قَسَم:
مثل : تَاللهِ لأضْرِبَنَّ زيداً.
از ويژگيهاي تاء قسم اين است كه فقط بر سر لفظ «الله»داخل مي شود.
حاشا:
براي تنزيه است ، مثل ساءَ القومُ حاشا زيدٍ.