• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

بخورم، همچنين است قوّه غضب، ولى اينها بايد حسابى داشته باشند، بايد انسان به اين قوا يك نظمى بدهد، شما اگر يكى از قوا را آزاد بگذاريد كه كار خودش را انجام بدهد. اين آزادى شما را فاسد مى كند. مثلا چشم از ديدن يك امورى لذّت مى برد، ديگر حسابى در كارش نيست. زبان مى گويد: من از خوردن فلان چيز لذّت مى برم، بگذار لذتم را ببرم اما يك حساب ديگرى هست و آن اينكه تنها اين نيست كه بايد لذّت ببرى، بعد از اين لذّت بايد ببينى بر سر اين اجتماع بدنى و شخصيت انسان چه مى آيد.

بايد عقل بر اين بدن و بر اين شخصيت حكومت كند و به هر كدام سهمى بدهد. اين معناى نظام دادن به غرائز است. در اخبار و روايات نيز، به سهم بندى غرائز اشاره شده است; چشم تو حق دارد، دست تو حق دارد، شكم تو حق دارد، تمام غرائز و اعضاى بدن حق دارند. و چون عقل به تنهايى قادر نيست كه به حساب اينها برسد دين با تكاليفى كه دارد سهم بندى هاى اينها را مشخص مى كند. ما به اين مسأله اخلاق مى گوييم.

اما آداب مربوط به سهم بندى غرائز نيست بلكه مربوط به اين است كه انسان غير از مسأله اخلاق به امورى اكتسابى كه بايد اسم آنها را فنون گذاشت احتياج دارد. يعنى به يك سلسله صفتها احتياج دارد. بايد آنها را ياد بگيرد. مثلا انسان احتياج دارد كه خط نوشتن را ياد بگيرد، ياد گرفتن خط و نوشتن جزو آداب است. نوشتن، فن است، هنر است و به عبارت ديگر آداب اسب سوارى، جزو فنون است، شناگرى، جزو فنون است. و اين آداب در زمانهاى مختلف فرق مى كند اما اخلاق با مقتضيات زمان عوض نمى شود.

در قبال اين نظر برخي از صاحب نظران معتقدند همه كارهاي ارزشي انسان كه متصف به خوب و بد مي شوند در قلمرو اخلاق قرار مي گيرند (2)

فرق تزوير و ادب:

«ادب» رفتار شايسته و زيبايى است كه براساس منش و شخصيت واقعى شخص به صورت ارادى صورت مى گيرد نه هر رفتار بظاهر پسنديده اما با انگيزه هاى شيطانى همچون تعظيم و احترامهاى چاپلوسانه و فريب كارانه كه از روى ريا، ترس و مانند آن انجام مى شود.

5 . جلوه ها و نشانه هاى ادب

ادب و بى ادبى هر كدام نشانه هايى دارند. شناخت ادب جز با توجه به نمودهاى بى ادبى

1 . اسلام و مقتضيات زمانج 1، ص 154.

2. ر ک :اخلاق در قرآن ج1 ص-240-241