• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

2. ابن كثير:

ابومعبد، عبدالله بن كثير دارى، قارى مكه و از قراى سبع.
مردم مكه بهعطرفروش، دارى يا دارانى مى گفتند و نسبت «دارى » ابن كثير از آن روست كه وى لااقلمدتى اين شغل را داشته است.
ابن كثير در مكه تولد يافت و در همان جا درگذشت.
ابن كثيرقراءت را به طريق عرض (خواندن و عرضه كردن قراءت بر استاد) از عبدالله بن سائب (ازصحابه)، مجاهد و درباس (مولاى ابن عباس) فراگرفت.
ابن كثير در قراءت برخى آيات ازرسم مصحف مكه كه با مصاحف ديگر اختلاف داشته، پيروى كرده است.
برخى از اصول حاكمبر قراءت ابن كثير، چون تخفيف و تسهيل همزه (در حد اعتدال)، اجتناب از اماله و برخىتلفظهاى او مانند كسر عين الفعل «يحسب » نشانه تاثير لهجه مكى است.
احتمالا برخىخصوصيات ديگر چون اظهار دال و ذال در مواضع ادغام متقاربين، وصل هاء كنايه با اشباعضمه و كسره، وصل ضمير «هم » پس از حرف جر به ضم ميم و اشباع آن، تلفظ خاص اسماىاشاره و اختيار لفظ انزال بر تنزيل نيز ناشى از لهجه مكى ابن كثير است.
احتياط وى درحاكم كردن آراى نحوى بر روايت، يكى از مهم ترين عوامل مقبوليت قراءتش بود; چنان كهحتى در زمان حياتش بر رقيبان مكى خود فايق آمد و از زمان تدوين قراءات سبع به دست ابنمجاهد، قراءت وى به عنوان تنها نماينده قراءت مكه مورد توجه قرار گرفت.
شاطبى حتى آن را اشرف قراءات سبع دانسته است.
در ميان شاگردان ابن كثير، شبل بن عباد و معروف بن مشكان عاملان اصلى انتقال قراءتوى به آيندگان بوده اند.
كليه موارد دانسته شده از روايت مستقيم وى از طريق بزى از عكرمةبن سليمان نقل شده است.
به همين سبب ابن خزيمه احتمال داده كه بزى يا عكرمه، واسطهبين اسماعيل و ابن كثير را اسقاط كرده باشند; در حالى كه صرف نظر از روايت بزى در روايت ديگران، چون شافعى و قنبل واسطه حفظ شده است.
قراءت ابن كثير را دو راوى به نام هاى محمد بن عبدالرحمن معروف به قنبل (م 291ق. ) واحمد بن محمد بزى (م 250 ق. ) رواج داده اند.
ابن كثير در قراءت بصره نيز تاثير قابلملاحظه اى داشته است; زيرا «ابوعمرو بن علاء» قارى بصره و از قراى سبع، از وى قراءتآموخته است و عمق تاثير وى بر او، از توافق هاى فراوان آن دو، در موارد اختلاف روشن مى گردد. (12)

3. عاصم:

ابوبكر، عاصم بن ابى النجود الاسدى، (90-127 ق. ) يكى از پرآوازه ترين قاريان سبع.
وى آيت و نشانه اى در استحكام و اتقان قراءت و فصاحت كلام بود.
اديب، نحوى و امام قاريان كوفه پس از استادش ابوعبدالرحمن سلمى بوده است.
عبدالجليل رازى وى را امام قراءت شيعيان در كوفه دانسته و گفته است: بيشتر قاريان حرمين و عراقين، از شيعيان اهل بيت: و از مشهورين به ولايت آنان بوده اند. (13)
خوانسارى در روضات الجنات مى نويسد: «وى پارساترين و پرهيزكارترين قارى و راى او درست ترين راى در قراءت به شمار مى رود. »
(14) كوفه و قاريان آن، بيشترين سهم را در انتقال قراءات به آيندگان داشته اند.
گزينش سه قارىاز قراى سبع از كوفه توسط ابن مجاهد به خوبى جايگاه كوفه را به عنوان شهرى نظامى،سياسى و علمى نشان مى دهد و از اين ميان قراءت عاصم بر دو قارى كوفى ديگر فايق آمدهاست.
قراءت عاصم از ويژگى هايى برخوردار بوده است كه سبب شده امروز به عنوان قراءترسمى و متداول قرآن در ميان مسلمانان به شمار آيد.
اساسى ترين ويژگى قراءت او را بايد در پيوند استوار قراءتش با قراءت بزرگ ترين مشايخ و ممتازترين اساتيد قراءت دانست.
عاصم قراءت را به طريق عرض (خواندن و عرضه كردن قراءت بر استاد) از ابوعبدالرحمنسلمى فراگرفت.
ويژگى علمى ابوعبدالرحمن سلمى در نقش مهم او به عنوان عامل انتقالقراءت قرآن از على بن ابى طالب به قاريان كوفى از جمله عاصم بن ابى النجود است.
در موردقراءت آموزى او در سطوح عالى، جز على(ع) از صحابى ديگرى به عنوان استاد عبدالرحمنياد نشده است.
در ذكر مشايخ قراءت ابوعبدالرحمن بيشتر بر سه شخصيت على(ع)، عثمان وزيد بن ثابت و از آن ميان به ويژه بر حضرت على تاكيد شده، حتى ادعا شده كه وى در قراءتهيچ حرفى از قرآن، از قراءت آن حضرت تخلف نكرده است و در روايتى چنين آمده است كهوى على را در قراءت، يگانه مى دانسته است.
ابوعبدالرحمن در قراءات مختلف كوفه از جملهسه قراءت از قراءات سبع تاثير بسزايى داشته است; چرا كه قراءت عاصم به طور مستقيم وقراءت حمزه و كسائى باواسطه از ابوعبدالرحمن تاثير پذيرفته است. (15)
اين سلسله سندقراءت،سلسله اى طلايى است كه در قراءات ديگر يافت نمى شود.
ابوعبدالرحمن سلمى تا آن جامورد عنايت و اعتماد على(ع) بوده است كه حضرت وى را معلم امام حسن(ع) وامام حسين(ع)قرار داده است. (16)