• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

ج) تفاوت لهجه ها قرآن به لغت و لهجه قريش كه بهترين و فصيح ترين لهجه در ميان لهجه هاى عرب بود نازل گشت.
اما قاريان قرآن كه داراى لهجه هاى گوناگون بودند، چه بسا در تلفظ يك كلمه آن را به لهجه خويش قراءت مى كردند و همين امر به تدريج باعث اختلاف قراءات مى شد.
در فصل سوم خواهيم ديد كه اهل سنت محتمل ترين معنا براى روايات نزول قرآن بر فت حرف را، لهجه هاى مختلف عرب گرفته اند.
1. كلمه نعبد (33) در بعضى از لهجه هاى عرب نعبد تلفظ شده است (34) .
2. كلمه نستعين (35) در بعضى از لهجه هاى عرب نستعين تلفظ شده است (36) .
3. گاه اختلاف لهجه باعث تقديم و تاخير در اداى حروف يك كلمه مى شده است; مثلا «بنو تميم » به جاى صاعقه و صواعق، صاقعه و صواقع تلفظ مى كرده اند (37) .
4. قبيله هذيل «واو» مكسور را بدل به همزه مى نمودند; مثلا وعاء را اعاء تلفظ مى كردند (38) .
5. اختلافات قراءتى كه ناشى از اظهار و ادغام و اشمام و مد و قصر و اماله و... ,بوده است نيز، اغلب به خاطر تاثير لهجه هاى گوناگون و گرايش هر لهجه به نوعى از اداى حروف است; مثلا «ابن محيصن » لميتون را در آيه پانزدهم سوره مؤمنون، لمائتون قراءت كرده است (39) .

د) اعمال راى و اجتهاد قاريان يكى از عوامل مهم بروز اختلاف قراءات را بايد اعمال نظر قاريان دانست.
قراءت قرآن، كه صحت آن منوط به سماع و نقل است، در برخى موارد از اين قاعده ضرورى فاصله گرفته است.
پس از توحيد مصاحف و اعزام قاريان به شهرهاى مختلف چه بسا قارى يك شهر در مورد قراءت آيه اى در مصحف، كه خالى از هرگونه اعراب و اعجامى بود، دچار ترديد مى شد.
در اين گونه موارد آن چه را در نظر او مناسب تر مى نمود، انتخاب و به حدس و گمان عمل مى شد و حتى بر آن استدلال نيز مى كرد.
كتب بسيارى نظير الحجة للقراء السبعه يا الكشف عن وجوه القراءات السبع بر همين اساس تدوين شدند، تا قراءات مختلف قرا را توجيه نمايند و براى صحت آن از قواعد ادبى و نحوى دليل اقامه كنند (40) .
آن چه ذكر شد چهار عامل مهم اختلاف قراءات بود.
البته عوامل اختلاف به اين موارد محدود نمى شوند.
در كتب قراءات به قاريانى برمى خوريم كه فضاى حاكم بر قراءات آنان، قراءاتى است كه شاذ و مخالف با قراءت مشهور است.
شايد ابتدا به نظر عجيب مى رسد كه چگونه يك قارى در بيشتر قراءتش با ديگران اختلاف دارد; ولى بايد اذعان نمود وقتى بازار قراءت در قرن دوم و سوم رواج پيدا مى كند و در اين ميان عده اى از قاريان از ديگران سبقت مى گيرند و آوازه و شهرت آنان همه جا را فرا مى گيرد، گروهى ديگر نيز، كه در طلب نام و نان و مقامى هستند، شهرت خويش را در انتخاب قراءت هايى نادر و مخصوص به خود مى جستند.
اينان همت خود را بر اين قرار مى دهند كه قرآن را به گونه اى بخوانند كه ديگران نمى خوانند و البته براى قراءت خويش نيز با توجه به انعطاف پذيرى قواعد ادبى، دليل تراشى نيز مى نمايند.
قاريانى كه به قراءت هاى شاذ و نادر روى آورده و شيفته چنين قراءت هايى گرديده اند، به احتمال زياد تحت تاثير اين خصلت ناپسند قرار گرفته و آيات قرآن كريم را وسيله اى براى شهرت خويش قرار داده اند.
گرچه از نظر قرآن شناسان، اين قراءت ها مطرود و غيرمقبول است و ضوابط صحت قراءت بر آن منطبق نمى شود، اما بعضى كه با ديده احترام و قداست به همه قراءت ها مى نگريسته اند، درصدد احياى چنين قراءاتى برآمده اند.
عثمان بن جنى كتاب المحتسب فى تبيين وجوه شواذ القراءات را به همين انگيزه تدوين نموده است.