• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه سوم> قرآن ( 3 )> گزیده تفسیر نمونه جلد 2

فراموش نمى كنم روزى به شما برادران نيرومند با آن بازوان قوى و قدرت فـوق الـعـاده جـسـمـانى نظر افكندم وخوشحال شدم , با خود گفتم كسى كه اين همه يار و ياور نـيـرومند دارد چه غمى ازحوادث سخت خواهد داشت آن روز بر شما تكيه كردم و به بازوان شما دل بستم ,اكنون در چنگال شما گرفتارم و از شما به شما پناه مى برم , و به من پناه نمى دهيد,خدا شما را بر من مسلط ساخت تا اين درس را بياموزم كه به غير او ـحتى به برادران ـ تكيه نكنم ما به يوسف , وحى فرستاديم (ودلداريش داديم و گفتيم غم مـخـور روزى فرا مى رسد) كه آنها را از همه اين نقشه هاى شوم آگاه خواهى ساخت , در حالى كه آنها تو را نمى شناسد فلما ذهبوا به واجمعوا ان يجعلوه فى غيابت الجب واوحينا اليه لتنبئنهم بامرهم هذا وهم لا يشعرون در روايـتـى مـى خـوانـيـم كه در اين طوفان بلا كه يوسف اشك مى ريخت و يا به هنگامى كه او را مـى خـواسـتند به چاه افكنند ناگهان يوسف شروع به خنديدن كرد,برادران سخت در تعجب فرو رفـتـنـد كه اين چه جاى خنده است , اما او پرده از رازاين خنده برداشت و درس بزرگى به همه آمـوخـت و گـفـت : «فراموش نمى كنم روزى به شما برادران نيرومند با آن بازوان قوى و قدرت فـوق الـعـاده جـسـمـانى نظر افكندم وخوشحال شدم , با خود گفتم كسى كه اين همه يار و ياور نـيـرومند دارد چه غمى ازحوادث سخت خواهد داشت آن روز بر شما تكيه كردم و به بازوان شما دل بستم ,اكنون در چنگال شما گرفتارم و از شما به شما پناه مى برم , و به من پناه نمى دهيد,خدا شما را بر من مسلط ساخت تا اين درس را بياموزم كه به غير او ـحتى به برادران ـ تكيه نكنم ». به هر حال قرآن مى گويد: «هنگامى كه يوسف را با خود بردند و به اتفاق آراتصميم گرفتند كه او را در مـخـفـى گاه چاه قرار دهند» آنچه از ظلم و ستم ممكن بودبراى اين كار بر او روا داشتند (فلما ذهبوا به واجمعوا ان يجعلوه فى غيابت الجب ). سپس اضافه مى كند: در اين هنگام «ما به يوسف , وحى فرستاديم (ودلداريش داديم و گفتيم غم مـخـور روزى فرا مى رسد) كه آنها را از همه اين نقشه هاى شوم آگاه خواهى ساخت , در حالى كه آنها تو را نمى شناسد» (واوحينا اليه لتنبئنهم بامرهم هذا وهم لا يشعرون ). ايـن وحـى الـهـى , وحى نبوت نبود; بلكه الهامى بود به قلب يوسف براى اين كه بداند تنها نيست و حافظ و نگاهبانى دارد اين وحى نور اميد بر قلب يوسف پاشيد و ظلمات ياس و نوميدى را از روح و جان او بيرون كرد.