سعادت ابدي نمي شود، و به ديگر سخن: کفر،
موجب بي اثر شدن کارهاي شايسته است، در اين جا مي
افزاييم که ايمان انسان در پايان عمر، آثار سوء کفر سابق
را محو مي کند و همچون نور پرفروغ، تيرگيهاي گذشته را
برطرف مي سازد؛ و برعکس، کفر پاياني آثار ايمان گذشته را
محو مي کند و پرونده شخص را سياه و سرنوشتش را تباه مي سازد و
همچون آتشي که در خرمني
بيفتد همه را يکسره مي سوزاند. و به عنوان تمثيل
ديگر: ايمان مانند چراغ فروغي است که خانه دل و روان را روشن و
تابناک مي سازد و تاريکيها و تيرگيها را مي
زدايد، و کفر همانند خاموش شدن آن چراغي است که روشنيها را از
بين مي برد و تاريکيها را پديد مي آورد.
و تا روان انساني به اين سراي مادي
و جهان تغييرات و دگرگونيها تعلق دارد همواره در معرض روشني و
تاريکي و افزايش و کاهش
نور و ظلمت، قرار دارد تا هنگامي که وقت از اين سراي گذرا
بربندد و راه گزينش ايمان و کفر بر روي او بسته شود و هرچند
آرزو کند که بار ديگر به اين جهان برگردد و به زدودن
تيرگيها بپردازد سودي نخواهد داشت. (1)
اين تاثير و تاثر بين ايمان و کفر،
از ديدگاه قرآن کريم جاي هيچ ترديدي
نيست و آيات فراواني دلالت بر اين مطلب دارد از جمله در
آيه (9) از سوره تغابن مي فرمايد:و من يومن بالله و يعمل صالحا
يکفر عنه سيئاته.
کسي که ايمان به الله آورد و کار شايسته
اي انجام دهد کارهاي بدش را محو مي کند.
و در آيه (217) از سوره بقره مي فرمايد:
و من يرتدد منکم عن دينه فيمت و
هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم في الدنيا و الآخرة و اولئک اصحاب النار
هم فيها خالدون.
و کسي از شما که از دينش برگردد (و مرتد شود) و
با حال کفر بميرد. اعمالشان در دنيا و آخرت باطل شود و اينانند
دوزخيان که در آن جاويدانند.