20- ازلفت :
نزديك گردانده شد – ماضي مجهول از باب افعال و معلومش متعدي يك مفعولي است مراد از نزديك آورده شدن بهشت ممكن است آشكار شدن بهشت باشد به اين معنا كه بهشتي كه دور از نظرهاست در آن هنگام براي اهل ايمان نزديك و آشكار مي شود و ممكن است مقصود بيان عظمت مقام اهل ايمان و تقوي در آن عالم باشد كه بهشت با آن اهميت به جلوي آنها آورده مي شود نه اينكه آنها به سوي بهشت بروند .
21- احضرت :
حاضر كرد – فعل ماضي معلوم از باب افعال و متعدي يك مفعولي است گاهي نيز دو مفعولي استعمال مي شود مانند : احضره اياه يعني حاضر كرد نزد او آن را .
تركيب :
(اذا) اسم شرط و ظرف زمان مستقبل و از اسماء دائم الاضافه مي باشد و در محل نصب است بنابر ظرفيت و عامل نصب دهنده اش جوابش مي باشداما شرطش در محل جر است بنابر مضاف اليه بودن براي اذا و همچنين است بقيه يازده اذاي شرطيه اي كه معطوف بر اين اذا مي باشند(الشمس) نائب فاعل است براي كورت محذوف كه فعل مذكور مفسر آن است (كورت) فعل مجهول و ضمير مستتر هي نائب فاعل آن و اين جمله محلي از اعراب ندارد زيرا جمله تفسيريه مي باشد و جمله كورت الشمس در محل جر مضاف اليه براي اذا و اذا با شرط و جوابش روي هم رفته استينافيه است و محلي از اعراب ندارد (و) حرف عطف (اذا) تركيبش گذشت (النجوم) فاعل براي انكدرت محذوف (انكدرت)
