8- استغني :
بي نيازشد – (در اينجا يعني : بي نياز شد و خود را از پند تو و از قرآن بي نياز دانست) – مالدار و توانگر شد – فعل ماضي است از باب استفعال و در اين معنا لازم است و زماني كه به طلب و درخواست بي نيازي باشد متعدي يك مفعولي است مانند : استغني الله (از خدا طلب بي نياز شدن نمود).
9- تصدي :
روي مي آوري – فعل مضارع مخاطب از باب تفعل و لازم است وبه وسيله (لام) متعدي مي شود . در اصل تتصدي بوده و طبق يكي از قواعد خصوصي اين باب يك تاء آن حذف گرديده است . اصل صدي به معناي سخت تشنه گرديدن است مجمع گويد : تصدي به معناي روي آوردن و تعرض نمودن به چيزي مي باشد مانند روي آوردن شخص تشنه به آب .
10- تلهي :
غفلت مي ورزي – اعراض مي نمايي – مانند تصدي فعل مضارع مخاطب است از باب تفعل كه يك تاء آن حذف گرديده است پس در اصل تتلهي بوده . اين فعل لازم است و به وسيله (باء) يا (عن) متعدي مي شود و مصرد ثلاثي مجرد آن (لهو) است .
تركيب :
(عبس) فعل و فاعل جمله استينافيه است و محلي از اعراب ندارد (و) حرف عطف (تولي) فعل و فاعل جمله عطف بر عبس و محلي از اعراب ندارد (ان) حرف مصدري (جاءه الاعمي) فعل و مفعول و فاعل اين جمله به تأويل مصدر برده مي شود و منصوب بنزع الخافض است تقدير : لأن جاءه الاعمي لمجيئه الاعمي يا لمجيء الاعمي اياه و اين جار و مجرور متعلق است به عبس و تولي و علت عبوس و روي گرداندن را بيان مي كند (حذف حرف جر از روي ان و ان و منصوب بنزع الخافض قرار گرفتن اين دو ( ان و ان و صله آن دو قياسي است) (و)