دانستن باشد متعدي به دو مفعولي است و به تصريح بسياري از تفاسير مراد از يري در اينجا معناي اول است .
8- آثر :
برگزيدن – فعل ماضي از باب افعال است و متعدي يك مفعولي است .
ايثار : برگزيدن – ديگران را بر خود مقدم داشتن .
9- حياه :
زندگاني كردن – مصدر ثلاثي مجرد است .
10- دنيا :
نقيض آخرت – مونث ادني است و ادني افعل تفضيل است از ريشه (دنوثه) و (دناثه) (پست و فرومايه گرديدن) يا از ريشه (دنو) و (دناوه) (نزديك شدن) در صورت اول دنيا به معناي پست تر و در صورت دوم به معناي نزديكتر است به هر حال دنيا وصف است ووجه اينكه به دنيا ، دنيا گفته شده است يا به جهت پست تر بودن آن است نسبت به آخرت و يا به جهت اين است كه اين زندگي به ما از آخرت نزديكتر است.
11- مأوي :
جاي – منزلگاه – مأوي و مأوي و مأواه اسم مكانند از اوي ، يأوي به معناي جاي گرفتن اين فعل لازم است و به وسيله (الي) متعدي مي شود . گاهي نيز متعدي بي واسطه است به معناي جاي دادن و پناه دادن .
12- خاف :
ترسيد – فعل ماضي از ثلاثي مجرد باب فعل يفعل و اجوف واوي است و گاه متعدي بنفسه و گاه به وسيله (من) يا (علي) استعمال مي گردد.
13- مقام :
به عنوان مصدر ميمي (ايستادن) و اسم زمان (زمان ايستادن) و اسم مكان (مكان ايستادن) به كار مي رود اما در اينجا به معناي (منزلت) است توضيح اينكه : مقام وقتي كه اسم مكان است معناي حقيقي آن (محل و مكان ايستادن) است اما گاهي اين اسم مكان در معناي مجازي استعمال مي گردد و در معناي صفات و احوالي كه شخص را در برگرفته اند به كار مي رود در اين صورت مقام به منزلت ترجمه مي شود گوئيا همچنانكه شخص در محل و مكان ، استقرار مي يابد در درون آن صفات و احوال استقرار يافته است . مقام در اصل مقوم بوده است بعد از نقل حركت (واو) به قاف (واو) قلب به الف گرديده است.