• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 


تركيب :

(أ) همزه استفهام توبيخي (انتم) مبتدا (اشد) خبر و اين جمله استينافيه است و محلي از اعراب ندارد (خلقاٌ) تميز (ام) حرف عطف (السماء) عطف بر انتم (بناها) فعل و فاعل و مفعول جمله در محل نصب حال است و يا اينكه استيناف بياني است و محلي از اعراب ندارد (رفع) فعل و فاعل (سمكها) مضاف و مضاف اليه مفعول براي رفع و جمله رفع ... بدل است از جمله بنها پس در محل اعراب تابع آن است (ف) حرف عطف (سواها) فعل و فاعل ومفعول جمله عطف بر جمله رفع (و) حرف عطف (اغطش ليلها) فعل و فاعل و مفعول جمله عطف بر جمله رفع (و) حرف عطف (و اخرج ضحاها) مانند جمله قبل (و) حرف عطف يا استينافيه (الارض) مفعول به براي فعل محذوف و از باب اشتغال منصوب شده است (بعد ذلك) مضاف ومضاف اليه ظرف متعلق است به همان فعل محذوفي كه الارض مفعول به براي آن است تقدير : دحي الارض بعد ذلك (دحاها) فعل و فاعل و مفعول جمله تفسيريه است (مفسر عامل الارض است) و محلي از اعراب ندارد (اخرج) فعل و فاعل جمله در محل نصب حال است (چون اين جمله ماضويه است و حال قرار گرفته به نظر مشهور (قد)بر سر اين جمله مقدر است) (منها) جار و مجرور متعلق به اخرج (ماءها) مضاف و مضاف اليه مفعول براي اخرج (و) حرف عطف (مرعاها) مضاف و مضاف اليه عطف بر ماءها (والجبال ارساها) مانند الارض دحها تركيب مي شود (متاعاً) مفعول مطلق براي فعل محذوف بنابراينكه متاعا نيابت از مصدر نموده باشد تقدير : متعناكم بها متاعا اي : تمتيعاً . برخي احتمال داده اند كه متاعا مفعول له براي فعل محذوف باشد تقدير : فعل ذلك متاعا لكم اما اين احتمال از دو جهت مردود است 1- اينكه متاع مصدر نيست و شرط مفعول له اين است كه مصدر باشد 2- زمان آن با زمان عاملش يكي نيست و شرط ديگر مفعول له اين است كه وقتاً با عامل خود متحد باشد (لكم) جار و مجرور متعلق به متاعاً (و) حرف عطف (لانعامكم) جار و مجرور عطف بر