6- نخره :
پوسيده – ريز ريز شده – صفت مشبهه است و تاء آن براي تأنيث است . نخر (پوسيده و ريز ريز شدن) .
7- كره :
يك بازگشتن (لازم) – يك باز گرداندن (متعدي) صيغه فعله است و دلالت بر مره و يك بار انجام يافتن اين فعل مي كند .
8- خاسره :
زيان بار – زيان آورنده – هلاكت بار – اسم فاعل از ثلاثي مجرد است .
9- زجره :
يك فرياد و صيحه – يك تكان و راندن – صيغه فعله است و دلالت بر مره دارد . راغب گويد : زجر به معناي راندن با صدا است سپس گاهي در راندن مطلق و گاهي درمطلق بانگ و فرياد زدن استعمال مي گردد .
10- ساهره :
بيدار ماننده – اسم فاعل است و ثلاثي مجرد ، ماده سهر (بيدار ماندن) گفته اند كه مراد از (ساهره) دراينجا ، زمين قيامت است و وجه اينكه به آن زمين (ساهره) گفته شده است اين است كه آن زمين موقف جزا است و مردم در آن پيوسته بيدارند و خواب ندارند و نيز عرب زمين بيابان را (ساهره) گويد زيرا كسي كه در بيابان سير مي كند از خوف بيدار مي ماند و نمي خوابد .
تركيب :
(قلوب) مبتدا ، مسوغ ابتدائيت به آن صفتي است كه براي آن آورده شده است(يومئذ) مضاف و مضاف اليه ظرف است و متعلق است به واجفه يا اينكه بدل است از يوم ترجف (واجفه) صفت براي قلوب .
توضيحي در مورد اذ :
يكي از اقسام اذ ، اذ اسميه است كه به معناي حين و اغلب ظرف زمان ماضي است . اين قسم از اذ واجب است كه به جمله اسميه يا فعليه اضافه شود و جمله بعد از آن به اعتبار اينكه در معنا مضاف اليه است محلاً مجرور مي باشد . گاهي جمله اي كه مضاف اليه اذ است به شرط وجود قرينه حذف مي شود و به جاي جمله