• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 


تركيب :

(ذلك) اسم اشاره در محل رفع ، مبتدا (اليوم) بدل يا عطف بيان با صفت براي ذلك (الحق) خبر براي ذلك و حايز است كه اليوم خبر براي ذلك باشد و الحق صفت براي اليوم به هر حال اين جمله استينافيه است و محلي از اعراب ندارد (ف) فاء فصيحه است كه دلالت بر شرط محذوف دارد و اين فاء رابط شرط محذوف است تقدير : اذا عرفتم امر ذلك اليوم فمن شاء ... (من) اسم شرط و از ادات شرط جازم است و در محل جزم است و جمله شاء جمله شرط من است (اتخذ) فعل و فاعل و اين فعل نيز بدون فاعل در محل جزم است و جمله اتخذ جواب من است در اينكه خبر من شرطيه چيست ؟ چهار قول وجود دارد :

اينكه من شرطيه از مبتداهايي است كه نياز به خبر ندارد

2- جمله شرط است

3- جمله جواب آن

4- جمله جواب و شرط روي هم رفته (الي ربه) جار و مجرور متعلق به مآباً يا اينكه متعلق است به عامل محذوف و حال است براي مآباً و چون مآباً نكره است حال براي آن مقدم شده است . رب مضاف و هاء مضاف اليه (مآباً) مفعول براي اتخذ و اگر اتخذ را به معناي جعل و از افعال تصيير بدانيم بايد گفت كه مآباً مفعول دوم آن و مفعول اولش محذوف است تقدير :

اتخذ الايمان الي ربه مآباً.
(انّا) حرف مشبه بالفعل و اسمش . در اصل اننا بوده كه طبق قاعده جوازي يك نون و از سه نون حذف شده است . (انذرناكم) فعل و فاعل و مفعول جمله در محل رفع خبر براي ان (عذاباً) منصوب بنزع الخافض تقدير : انذرناكم بعذاب . برخي انذر را دو مفعولي مي دانند در اين صورت عذاباً مفعول دوم است . (قريباً) صفت براي عذاباً (يوم) ظرف است (مفعول فيه زماني) براي عذاباً و جايز است متعلق به عامل محذوف باشد و صفت دوم براي عذاباً و يا حال براي عذاباً (زيرا عذاباٌ نكره مخصصه است و مي تواند ذوالحال قرار گيرد) قرار گرفته باشد و محتمل است حال براي ضمير مستتر در قريباً باشد به هر حال يوم مضاف است (ينظر المرء) فعل و