تركيب :
(ويل) مبتدا (لكل) جار و مجرور متعلق به عامل محذوف ، خبر براي مبتدا و كل
مضاف (همزه ) مضاف اليه (لمزه) تأكيد لفظي مرادف از مرادف براي همزه و يا
اينكه بدل از همزه است و يا اينكه هر يك از همزه و لمزه صفت براي موصوف
محذوف باشد تقدير : ويل لكل شخص همزه لمزه به هر حال جمله ويل ...
استينافيه است و محلي از اعراب ندارد (الذي) اسم موصول در محل جر بدل براي
كل همزه و يا اينكه در محل رفع خبر براي مبتداي محذوف تقدير : هو الذي ...
و يا اينكه در محل نصب مفعول براي فعل محذوف از باب ذم تقدير : اذم الذي
... و در دو صورت اخير جمله استينافيه بياني است و محلي از اعراب ندارد .
برخي نيز الذي را در محل جر دانسته اند بنابر صفت بودن براي (كل).
(جمع مال) فعل و فاعل و مفعول ، جمله صله موصول است و محلي از اعراب
ندارد (و عدده) مانند جمع مالاً تركيب مي شود و عطف بر آن است . (يحسب) فعل
قلبي و فاعل (ان) حرف مشبه بالفعل (ماله) مضاف و مضاف اليه ، اسم ان
(اخلده) فعل و فاعل و مفعول ، جمله در محل رفع خبر براي ان و ان با اسم و
خبرش به تأويل مصدر برده مي شود و اين مصدر مؤول منصوب است بنابراينكه سد
مسد دو مفعول يحسب است و جمله يحسب ... در محل نصب است بنابر حال بودن براي
فاعل عدد يا جمع يا اينكه اين جمله استيناف بياني است و محلي از اعراب
ندارد گويي در جواب سؤال مقدري قرار گرفته است : لم يجمع المال و يهتم به ؟
(كل) حرف ردع (ل) لام جواب قسم مقدر (ينبذن) فعل مجهول مؤكد به نون ثقيله
و ضمير مستتر در آن نائب فاعلش (في الحطمه) جار و مجرور متعلق به ينبذن و
اين جمله محلي از اعراب ندارد زيرا جواب قسم مقدر است و جمله قسم