اعتقاد درجه قوي تري دارد و علاوه بر
خود شي ء برخي از لوازم آن را نيز در بر مي گيرد و گاهي از اين هم قوي تر
است و علاوه بر خود شيء به تمام لوازم آن نيز تعلق مي گيرد پس مومنين به
حسب طبقات ايمان ، خود نيز طبقاتي دارند).
3- يضحكون :
مي خندند – فعل مضارع از ثلاثي مجرد باب فعل يفعل و لازم است
به وسيله من يا علي يا باء متعدي مي شود .
4- مروا :
مگذشتند – گذر مي نمودند – فعل ماضي از ثلاثي مجرد باب فعل يفعل
و لازم است و به وسيله باء يا علي متعدي مي شود گاه نيز متعدي به نفسه
استعمال شده است .
5- يتغامزون :
به يكديگر چشمك مي زنند – فعل مضارع از باب تفاعل و لازم است
.
6- انقلبوا :
فعل ماضي از باب انفعال و لازم است اين فعل مطاوع قلب واقع مي
شود و به وسيله الي متعدي مي شود .
7- اهل :
اسم ثلاثي مجرد است و جمع آن اهلون و اهالي و اهال و اهلات و
اهلات مي آيد .
8- فكهين :
خنده كنندگان – شادمانان و بذله گويان – جمع مذكر سالم و مفردش
فكه (بذله گو ، شادمان ، خندان) است كه صفت مشبهه است .
9- ضالون :
گمراهان ، منحرفين از حق – جمع مذكر سالم و مفردش ضال (گمراه)
است و اسم فاعل از ثلاثي مجرد است .
10- ما ارسلوا :
فرستاده نشدند – گمارده نشدند – فعل ماضي مجهول و منفي از
باب افعال است و معلوم آن متعدي يك مفعولي است .
11- حافظين :
نگاهبانان – گماشتگان – جمع مذكر سالم و مفردش حافظ است فاعل
از ثلاثي مجرد است .