خلاصهای از مباحث و نکات طرح شده در جلسه به همراه متون مربوطه:
* در خصوص عدم تعین نمیتوان گفت که اینکه تعین آیا معرفتی مراد است یا نفس الامری را وا بنهیم.
* در صورتبندی مطرح شده در ص9 بر سر D یک عملگر ~ هم آمده بود که یک عملگر منطقی است.
* نامعین بودن در متن واقع را نمی توان به عنوان عملگر در نظر گرفت. آنچه می تواند عملگر باشد عنصری منطقی است.
* بحث عملگرها خیلی مفصل است و جای کار دارد.
* آیا وقتی به عنوان تابع به عملگر نگاه کنیم، باز هم عنصر منطقی است؟
* الآن در بیان تفاوت میان منطق و فلسفه اینگونه رایج شده که منطق علم استنتاج است. آیا تابع، یک استنتاج است؟ می تواند جزئی از یک استدلال باشد اما آیا میتواند یک استنتاج باشد؟
* در منطق قدیم مشکلی نداشتیم که از منطق باشند چون چنین تعریفی برای منطق مطرح نبود.
* تعریف منطق چیست؟ آیا شناخت قوانین حاکم بر فکر و گام برداشتن ذهن است یا شناخت قوانین حاکم بر ذهن ولو اینکه گام برداشتنی در کار نباشد؟ آیا اینکه فرمودند مصونیت از خطأ در فکر تعریف به اخص است یا مساوی؟
* با این دید جدید که قوام منطق را به استنتاج میدانند، برخی مباحث که قدیم آن را زیرمجموعه منطق میدانستهاند، زیرمجموعه فلسفه قرار میدهند.
* برای داشتن یک منطق علاوه بر یک زبان صوری به چه چیز نیاز داریم؟
* یک تضایفی بین دال و مدلول داریم البته بسیار غلطانداز.
* دالهای طولی و مدلولهای طولی داریم. اگر یک دال داریم دو چیز در حوزه مدلول داریم: محکی و مصداق.
* منطق تمایز بین مدلولهاست که مخلوط نشوند.
* فضایی که مدلول مرتبه اول یعنی آنجا که مدلول با دال جوشخورده است به صورت ظریف که از آن معمولاً غافلیم، مربوط به منطق میشود. ما کار داریم با مدلول واسطه که به آن معلوم بالذات هم میتوان گفت. این حوزه معلوم بالذات، که وساطت میکند برای معلوم بالعرض برای پل زدن به سوی آن، حوزه منطق است و شناخت قوانین حاکم بر آن، میشود منطق.