* از اینجا وارد میشوند در اینکه وقتی در زبان طبیعی عرف عام با چیزی به اسم ابهام مواجه هستیم با چه مسائلی رو به رو هستیم و چه چیزهایی را باید حل کنیم؟
* فلسفه زبان به چند معنی به کار میرود:
* یکی فلسفه زبان به معنای مضاف و عام آن که همانطور که فلسفههای مضاف دیگر داریم، فلسفهای هم برای زبان داشته باشیم.
* فلسفه تحلیلی که گفته میشود اصلاً فلسفه همین است و در قرن بیستم یک جریان حاکمی بر فضای فلسفه شد.
* آیا مقصود ایشان، فلسفه زبان به این معنای دوم است یا اینکه فلسفه مضاف عام؟
* سیاق عبارت قطع نظر از قرائن خارجیه، همان فلسفه مضاف را به ذهن میآورد.
* این نظریهای درباره ابهام، گویا مقصود، اهمیت آن در کل فلسفه باشد و این قرینهای بر اراده معنای دوم است.
* مسائل مربوط به ابهام از دید ایشان: مسائلی که صرفاً راجع به ابهام است و توضیح و تبیین میکند ابهام را
* و مسائل مرتبط با ابهام (ص14): مسائلی که مستقیماً مربوط به ابهام نیست اما تأثیر متقابل دارد
* مسائل مربوط به ابهام:
* مسائل منطقی: مسائل شناخت از حیث شناسا (شناساگر)
* مسائل فلسفی: مسائل شناخت از حیث شناختهشده
* حل پارادوکسهای خرمن: مقصود ایشان مسائلی است که به هر دو دید (منطقی و فلسفی) ربط پیدا میکند
* نظریههای مختلف را در ص16 شروع میکنند و در صفحه 17 توضیح کامل میدهند
* سه بحث را مطرح میکنند: منطقی (سمنتیک)،...
* در مسائل مرتبط هم: 1- اشیاء متعارف، 2- اشیاء دقیق و 3- انسان و بدنش
* سمنتیک یعنی معناشناسی
* وقتی در اینجا میگوییم زبان، به معنای زبان طبیعی نیست بلکه همان زبان صوری که با ضوابط خاصی در آن جلو میرویم. هر زبان صوری که سامان دادیم و قواعد آن را ترتیب دادیم و متفرع کردیم که میتوانیم یک سیستم استنتاج منطقی (محضاً صوری) داشته باشیم و در مرحله بعد به ارزشگذاری واقعنمایی صدق و کذب آن میرسیم که همان سمنتیک است. سیستم صوری هیچ صبغه واقعنمایی و معنا ندارد و با معنا دادنهای مختلف میتوان به آن صبغه «شناختهشده» داد. وقتی سمنتیک پیش آمد، ابهام وارد کار میشود و پیش از آن ابهام معنی ندارد.
* در مدت قابل توجهی از اوایل قرن بیستم سمنتیک دوارزشی را کافی نمیدانستند و به دنبال حل با منطق سهارزشی بودند اما در نیمه دوم قرن بیستم تلاشهایی برای حل آن در فضای دوارزشی صورت گرفته است (توسط شخصی به نام ویلیامسون).
* این قواعد سمنتیکی حاکم که ایشان میفرمایند لازم داریم غیر از قواعد زبانی که مربوط به ساخت زبان است و غیر از قواعد استنتاج است.
* در دو کتاب مبانی منطق جدید ص96 و درآمدی بر منطق جدید ص170 مطالبی در مورد صور مقید که در جلسات پیشین مطرح شد، آمده است.