شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵
خلاصهای از مباحث و نکات طرح شده در جلسه به همراه متون مربوطه:
* وقتی میگوییم دو مثلث برابرند، همه این برابری را میفهمند و خود لفظش هم یک نحو مناسبت طبعی با معنا دارد. آیا این برابری دو مثلث، تشکیک دارد؟ دو مثلثی که شبیه هم هستند یا برابرند، صرف تساوی یا تناسب اضلاع نیست که تشابه یا برابری را میآورند، چرا که سه خط مستقل از هم نیستند و در آن ترکیب است و به عنوان شأنی از آن کل است که تشابه یا برابری را میآورند و حیثیت تعلیلیه دارند. پس در یک ترکیب، اجزای آن حیثیت تعلیلیه میتوانند داشته باشند در نسبت و خود ترکیب است که متصف است بالذات و نه بالعرض. تشکیک در نفس نسب به این ترتیب میآید. اگرچه سبب تشکیک، شؤونات موجود در نسبت هستند، اما آنچه که مشکک است، نسبت است.
* در فضای طلبگی تفاوت عام مجموعی با عام استغراقی روشن است. اما در برخی مثالهای مطرح شده (در فضای این مقاله و پایاننامه)، گویا مخلوط میشود.
* تمام پشتوانه منطق ریاضی، بخش اسمی قضیه است و سؤال این است که چگونه میتوان مفاهیم ریاضی را به صورت ابژه در نظر گرفت؟
* برخی کلیدواژهها برای مطالعه بیشتر: قضیه اتمی، گزارههای اتمی، بخش اسمی قضیه، مناط صدق
* مقاله تمایزهای مبنایی منطق قدیم و جدید از آقای موحد هم برای مطالعه خوب است
تقریر درس:
(ابتدای جلسه سوالی مطرح شد اینکه آیا تشکیک در زبان طبیعی مستلزم تشکیک در نسبت است؟ بحث کشیده شد به اینکه در خود نسب میتوان تشکیک داشت و مثالش مواد ثلاث در قضایاست که اینها کیفیت نسبت هستند به طور محض (نه نسبت خاص) در عین حال ضرورت نسبت محکم غیرقابل انفکاک است اما امکان نسبت ضعیف)
بحث درباره تشکیک و ابهام در نسب ریاضی.
(بحث از مفهوم «برابری» شروع شد که آیا وقتی میگوییم دو مثلث با هم برابرند آیا این برابری شدت و ضعف برنمی دارد؟ به خاطر مناقشاتی که پیش آمد، مثال عوض شد و به جای برابری، نسبت «تشابه» مطرح شد که وضوح بیشتری در تشکیکی بودن دارد.)
نکته مهم این است که وقتی میگوییم دو مثلث مشابه همدیگرند، درست است که گاهی به اعتبار مساحتشان میگوییم گاهی به اعتبار زوایایشان و ...، اما این اعتبار حیثیت تعلیلیه دارد نه جیثیت تقییدیه. یعنی این گونه نیست که تشابه بالذات مربوط به آن اعتبار است و بالعرض وصف مثلث است. بلکه آن تشابه بالذات مربوط به مثلث است یعنی دقیقا دو مثلث طرفین نسبت هستند اما از آن جهت که آن وصف را دارد دو مثلث متشابه شدهاند. مثلا وقتی میگوییم تشابه این دو مثلث به خاطر اندازه اضلاع آنهاست، این نیست که این سه ضلع، سه پاره خط باشند و به همین جهت دو مثلث مشابه شده باشند؛ مثلا اگر این سه پاره خط در کنار هم قرار داده شوند و یا همدیگر را از میانه قطع کنند دیگر تشابه دو مثلث نداریم. یعنی تشابه بین دو کل است و البته آن اجزاء و شئون حیثیت تعلیلیه دارند.
اگر چنین باشد بوضوح میتوان پذیرفت که تشکیک در نفس نسب هم راه دارد.
سوال: پس تشکیک مربوط به زبان طبیعی است یا زبان صوری؟
پاسخ: در هر دو راه دارد. چون مولفههای یک کل میتواند برای اینکه تشکیک در کل وارد شود فقط حیثیت تعلیلیه داشته باشند و نه حیثیت تقییدیه و این هم در زبان طبیعی و هم در زبان صوری ممکن است رخ دهد به خصوص به لحاظ سمانتیک زبان صوری.
نکته: به مناسبت طرح بحث «کل» اشارهای شد به اینکه در بحثهای ما عام مجموعی و عام استغراقی کاملا تمایزش معلوم است اما در بحثها و مثالهای منطق جدید میگاهی برخورد میشود که ظاهرش این است که کلمه «همه» به نحو مشترک لفظی برای این دو به کار میرود و ظاهرا به این تفکیک توجه ندارند. مثلا «همه انسانها آمدند» غیر از «زید همه سیب را خورد» است.
به همین مناسبت بحث کشیده شد به اشکالی در منطق ریاضی، که یک تهافت در این منطق وجود دارد و آن اینکه از طرفی قضایای کلیه را به قضایای شرطیه (یا به تعبیر دقیقتر: مشروطه) برمیگردانند (و قضایای جزییه را به قضایای وجودی) و میدانیم که در قضیه شرطیه، به نحو مقدرةالوجود صادق است و نیاز ندارد حتما اشخاصش موجود باشد. از طرف دیگر اینها پایه همه گزارهها را گزارههای شخصیه (به قول خودشان گزارههای اتمی) میدانند و مناط صدق قضیه کلیه را ارجاعش به قضایای اتمی میدانند. یعنی باید قضایای شخصیه و بخش اسمی در کار باشد تا قضیه کلیه داشته باشیم در حالی که اگر قضیه کلیه به شرطیه تحویل شود نیازی به وجود مقدم و وجود قضایای شخصیه نداریم. (شرطیه با کذب مقدم هم صادق است، در حالی که اگر قضایای کلیه مبتنی بر قضایای شخصیه باشد باید این مقدم را برقرار و صادق دانست و دیگر نمیتوان مقدره الوجود را قبول کرد.)
این اشکال وقتی مضاعف میشود که توجه کنیم که اساسا در ریاضیات اصلا با قضایای شخصیه کار نداریم و ریاضیات اصلا بخش اسمی ندارد در حالی که این منطق اسم خود را منطق ریاضی گذاشته و اساسش را بر تفکیک بخش اسمی از بخش محمولی قرار داده است.