• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
  •  متن

  • قانونچه فی الطب، محمد بن محمود چغمینی، تصحیح و ترجمه: اسماعیل ناظم، انتشارات المعی، ص67.

    الفصل السابع في بقيه الاعضاء المركبه و هي الكليتان و المثانه و الانثيان و البيضه و الرحم
    ترجمه: فصل هفتم در ساير اعضاي مركب بدن است كه مراد كليه ها، مثانه، بيضه، آلت تناسلي، و زهدان است.
    اما الكليتان فكل واحده منهما مركبه من لحم صلب قليل الحمره و شحم كثير و عروق و شريانات و غشاء و ليس لهما في نفسهما حس و اما غشاؤهما فله حس كثير
    ترجمه: اما دو كليه پس هر كدام شامل گوشتي سفت به رنگ سرخ كم رنگ، پيه فراوان، سرخرگها و سياهرگها و پرده است. كليه ها فاقد حس اند ولي پرده دور آنها حساس است.
    «لحم صلب»: در حاشيه قانونچه محشي آمده «اصلب من الكبد» يعني صلب بودن كليه به اينصورت است كه  نسبت به كبد، صلب است «ليكون قوي الجوهر» چون بايد جوهر آن قويتر از كبد باشد «فلا يسرع انفعال عن امتلاء المائيه الحاده التي تكتسب باختلاط الاخلاط الحاره حِدَّةً و حرارةً» به خاطر اين قوي الجوهر قرار داده شده كه سريع منفعل نشود از مائيتي كه حاد مي باشد در آن جمع شود كه اين حدتش به واسطه مخلوط شدن با اخلاط حاده كسب شده است. چون اخلاط حاده در كليه مي آيد لذا جسم آن سفت تر از كبد آفريده شده است ولي كبد لازم نيست اينقدر سفت آفريده شود.
    «قليل الحمره»: قرمزي آن به اندازه اي نيست كه قرمز شفاف باشد عكس آن در صفحه 382 و 383 ديده مي شود.


    علت آن در قانونچه محشي آمده است «لان غذاءها مائية الدم» توضيح اين عبارت به اينصورت است كه همه اعضاي بدن از دم تغذيه مي كنند ولي مائيت دم را بعضي از اعضا تغذيه مي كنند كه يكي از آن اعضايي كه علاوه بر دم از مائيت دم هم تغذيه مي كند كليه است. پس توجه كنيد كه مراد از اين عبارت اين نيست كه غذاي كليه، فقط مائيت دم باشد بلكه تمام اعضاي بدن از دم تغذيه مي كنند.
    «شحم كثير»: توضيح چربي كليه در صفحه 380 آناتومي گري آمده است.
    در قانونچه محشي اينگونه آمده «ليعدل يبس جرمها بالترطيب» علت شحم زياد اين است كه يبوست جرم كليه را به واسطه ترطيب، تعديل كند به عبارت ديگر خود جرم كليه داراي يبوست است لذا شحم زيادي دارد كه آن يبوست را به واسطه ي ترطيب، تعديل كند. همين مطلب در کتاب مفرح القلوب صفحه 245 آمده است براي عكس آن مي توان به صفحه 381 مراجعه كرد.



    «عروق و شريانات»: مي توان به جلد 1 صفحه 382 مراجعه كنيد كه آنچه به رنگ آبي مي باشد سياهرگ است و آنچه به رنگ قرمز مي باشد سرخرگ است.



    «غشاء»: يعني يك پرده اي بر روي كليه است. وقتي كليه گوسفند را در دست خود مي گيريد نمي توان آن را فشار داد و كليه در دست شما لِيز مي خورد. اگر بخواهيد كليه را با چاقو بُرش دهيد يك لايه نازكي بر روي آن هست كه به آن غشاء گفته مي شود.
    «ليس لهما في نفسهما حس»: علت اينكه حس ندارند قبلا بيان شد که به خاطر اين است: مائيتي كه در آن عبور مي كند باعث اين نشود كه كليه متاذي شود. اما در مفرح القلوب صفحه 246 بيان كرده «و نفع بي حسي عدم تاذي آن است از حدت و ملوحت مائيت».
    «و اما غشاؤهما فله حس كثير»: غشاء دو كليه داراي حس كثير است.
    و موضعهما اسفل الظهر
    ترجمه كليه ها در دو سوي پايين دنده هاي پشتي واقع اند.
    براي عكس آن به كتاب آناتومي گري جلد 1 صفحه 381 مراجعه كنید.


     
    در صفحه 379 آناتومي گري آمده: «در وضعيت خوابيده به پشت كليه ها از  حدود مهره T 12 در بالا تا مهرهL 3  در پايين كشيده شده اند. در حالي كه كليه راست به دليل مجاورتش با كبد تا اندازه اي پايين تر از كليه چپ مي باشد. اگر چه كليه ها، اندازه و شكل مشابهي دارند اما كليه چپ بلندتر و باريك از كليه راست بوده و به خط وسط نزديكتر است».
    و منفعتهما جذب البول من حدبه الكبد لِتُجرِيه الي المثانه
    ترجمه: وظيفه دو كبد جذب ادرار از برآمدگي (خروجي) كبد و فرستادن آن به مثانه است.
    در كتاب مفرح القلوب صفحه 246 آمده «بايد دانست كه در باطن هر كليه تجويفي است كه مي آيد بر وي مائيت از جگر به توسط رگي كه مسمي است به طالع. مائيتي كه به سمت كليه مي آيد در كليه تصفيه مي شود و به سمت مثانه مي رود. براي ديدن عكس آن مي توان به صفحه 384 آناتومي گري ملاحظه كنيد.



    و اما المثانه فهي مركبه من جسم عصباني مضاعف و من عروق و شريانات
    ترجمه: مثانه عضوي است دو لايه از جنس عصب كه داراي سرخرگ و سياهرگ است.
    «جسم عصباني»: در بحث رحم هم لفظ «عصباني» بكار رفته در كتاب مفرح القلوب ذيل بحث رحم صفحه 254 آمده «يعني مشابه عصب است در نرمي و سپيدي» در گذشته هم در بحث اوتار آمده بود كه شبيه به عصب است يعني سفيد و نرم هستند و در رباطات آمده بود كه شبيه به عصب است در مرأي و ملمس يعني وقتي نگاه مي كني از نظر ظاهر مثل عصب است و از نظر ملمس و نرمي هم مثل عصب است. اما در كتاب مفرح القلوب ذيل همين بحث اينطور آمده «و عصبي مجعول شده تا درك حِدّت مائیت نمايد به سهولت و بدان سبب دافعه او به حركت درآيد.
    «مضاعف»: علت مضاعف و دولايه بودنش در كتاب مفرح القلوب صفحه 247 آمده: «طبقه باطنيه او نسبت به طبقه ظاهري سخت واقع شده تا صابرتر بود بر حِدَّت و لذع بول و طبقه خارجيه صفاقي ـ يعني مثل پرده صفاق و غشاء ‌است ـ است و ذي قوت تا محافظت نمايد طبقه داخليه را و از پاريدن محفوظ دارد زيرا كه وي از امتلاي دائم ترنجيده مي شود»
    «العروق و الشريانات»: عكس عروق و شريانات در كتاب آناتومي گري نبود ولي همه اعضا داراي عروق و شريانات هستند زيرا طبق مبناي اطباء قديم، عروق بايد از كبد غذا رساني به مثانه كند و شريانات هم قوه ي حيات را از قلب به مثانه مي رساند.
    و موضعها بين العانه و الدبر
    ترجمه: موضع مثانه بين استخوان عانه و مقعد قرار دارد. براي عكس آن مي توان به جلد 1 آناتومي گري صفحه 507 مراجعه كنيد.


    همچنين مي توان به صفحه 468 و 469 مراجعه كرد.


     
    و منفعتها جمع البول و اخراجه
    ترجمه: وظيفه مثانه جمع ادرار و بيرون راندن آن از بدن است.
    سوال: وقتي كليه بول را دفع مي كند چه نيازي به وجود مثانه است؟
    جواب: كار كليه، لحظه به لحظه است يعني هر لحظه، تصفيه خون مي كند و ما نمي توانيم هر لحظه به دستشويي برويم لذا نياز به يك جايگاهي به نام مثانه است تا ادرار را در خودش نگه دارد و يكدفعه تخليه شود.
    و اما الانثيان فكل واحده منهما مركبه من لحم ابيض دسم و من عروق و شريانات
    ترجمه: بيضه ها (و تخمدانها) از گوشتي چرب و سفيد رنگ و سياهرگها و سرخرگها تشكيل شده اند.
    براي عكس آن مي توان به جلد 1 آناتومي گري صفحه 477 مراجعه كرد.


     
    براي عكس اثنيان در حالتي كه خالي و در حاتلي كه پُر است مي توان به كتاب اطلس پايه آناتومي ترجمه دكتر امير عباس مشاري صفحه 71 مراجعه كرد.


     
    و منفعتهما انضاج المني
    ترجمه: وظيفه شان آماده كردن مني است.
    در اينجا دو سوال مطرح مي شود.
    سوال اول: آيا انثيان فقط در مردان است يا در زنان هم وجود دارد؟
    جواب: در كتاب مفرح القلوب صفحه 252 بيان شد «انثيين، هم در مردان اند و هم در زنان، غايت آن كه انثيان زنان خُرد و پهن اند و در دو طرف فرج پنهان اند در اصل عنق رحم». يعني بعداً در تشريح رحم بيان مي شود كه آلت مرد به صورت خاصي قرار گرفته كه اگر آن را عكس كنيد آلتِ زن مي شود.
    سوال دوم: انضاج مني چيست؟
    جواب: براي توضيح آن مي توان به كتاب مفرح القلوب صفحه 249 مراجعه كنيد: «اكنون بدان كه مني فضله هضم چهارم است كه متكون مي شود هنگام تقسيم غذا در اعضا و وي از جمله رطوبت غريزيه قريبه العهد به انعقاد است و اعضاي اصلي بدان اغتذا مي كنند». تا اينجا توضيح داده شد كه مني، فضله هضم چهارم است. در اينجا اشكال مي شود كه چرا به آن فضله مي گويند؟ در ادامه جواب آن را بيان مي كند و مي گويد «و آن را كه فضله گفته اند نه به آن معني است كه وي صلاحيت غذائيت ندارد و همچون ديگر فضلات واجب الدفع است (كما توهم البعض)» يعني اينكه گفته مي شود فضله ي هضم چهارم مي باشد به اين معنا نيست كه مانند ساير اخلاط كه بايد دفع بشوند اين هم بايد دفع شود «بلكه بدين معني است كه آنچه از هضم رابع كه در اعضاست (چيزي لطيف و قابل التغذيه) افزون و فاضل مي ماند از غذا، طبيعت آن را جهت بقاي نوع مصروف مي سازد» يعني بخشي از فضولات كه صلاحيت غذائيت دارد به صورت اضافه باقي مي ماند و قابل تغذيه هم مي باشد و طبيعت مدبره بدن از آن استفاده مي كند تا نوع آن موجود، باقي بماند.
    و اما القضيب فهو جسم مركب من لحم قليل و عصب و عروق و شريانات كثيره و له حس كثير و منفعته ظاهره
    ترجمه: آلت تناسلي جسمي است متشكل از كمي گوشت، عصب و سرخرگها و سياهرگهاي بسيار كه بسيار حساس است. كارش نيز معلوم است براي ديدن عكس آنها مي توان به آناتومي گري مراجعه كرد.
    در كتاب خلاصه الحكمه صفحه 338 آمده «و فايده آن رسانيدن مني است به مستقرِّ آن كه قعر رحم باشد و اخراج بول» اينها فايده ي خود قضيب است اما قضيب داراي لحم و عصب و عروق است. آن فوايدي كه براي لحم و عصب و عروق بيان شده براي قضيب هم هست.
    و اما الرحم فهو جسم عصباني موضعه ما بين المثانه و المِعَي المستقيم و السره و له عنق طويل ينتهي الي الفرج و في اصله الانثيان و منفعته قبول الحمل
    ترجمه: اما رحم جسمي است از جنس عصب كه ميان مثانه، راست روده و ناف زنان واقع شده و هر دو طرف بيخ آن تخمدانها قرار گرفته اند. رحم داراي گردن بلندي است كه تا دهانه فرج امتداد دارد فايده رحم قبول بارداري است.
    در قانونچه محشي آمده «و هيئته مقلوب آله الرجال» يعني اگر آلت مرد را قلب و بر عكس كنيد آلت زن مي شود.